ساقیا برخیز و درده جام را - 8 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

ساقیا برخیز و درده جام را – ۸

ساقیا برخیز و درده جام را

خاک بر سر کن غم ایام را

 

ساغر می بر کفم نه تا ز بر

برکشم این دلق ازرق فام را

 

گر چه بدنامیست نزد عاقلان

ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را

 

باده درده چند از این باد غرور

خاک بر سر نفس نافرجام را

 

دود آه سینهٔ نالان من

سوخت این افسردگان خام را

 

محرم راز دل شیدای خود

کس نمی‌بینم ز خاص و عام را

 

با دلارامی مرا خاطر خوش است

کز دلم یک باره برد آرام را

 

ننگرد دیگر به سرو اندر چمن

هر که دید آن سرو سیم اندام را

 

صبر کن حافظ به سختی روز و شب

عاقبت روزی بیابی کام را

دسته بندی : غزل, غزلیات حافظ
بازدید : 294
برچسب ها :
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب


:ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

 

کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید