قراری نیست برای بی قراری من تو پشت هیــچ پنجره ای نیستی راستی کجایی؟
نرم ترین بالش خوابم خیال توست پر از بال پروانه ها که هر شب خواب گل می بینند
عشق من به تو در دل واژه ها جا نمی شود تو زورق عشقی که در امواج احساس من به هر سو شناوری و در ساحل هیچ شعری نمی گنجی
در کوچه های خیالم که می وزی از پنجره تا پنجره من حُسن یوسف می شوم گم می شوم در شاخه های عطر تو پروانه در پروانه پیدا می شوم
مرگ تدریجی..از زهرا شریفی به چشم خویش دیدم عاشقی از درد می خندد
زنی در انتهای بی کسی چون مرد می خندد
شب و کابوس های تشنه سوغات حقیقت بود
سحر در انتظار آمدن دلسرد می خندد
دوباره طعمه ی دریا شده قلاب ماهیگیر
به فکر اینکه فردا را چه خواهد کرد می خندد
هوای خانه مسموم از سوالی تلخ و بی پاسخ
ولی لب ها میان این غبار و گرد می خندد
هزاران بار دیدم زندگی مرگیست تدریجی
ولی به امید با رویی همیشه زرد می خندد
روی میز من، عطر چای تو. کیک و خاطره، یادگار تو. ثبت این زمان،توی دفترم… . . . ای وای دفترم؟؟!!!
در انتظار توام در چنان هوایی بیا که گریز از تو ممکن نباشد .. تو تمام تنهاییهایم را از من گرفتهای خیابانها بی حضور تو راههای آشکار جهنماند
Δ
× =
Notify me when new comments are added.
نرم ترین بالش خوابم
خیال توست
پر از بال پروانه ها
که هر شب خواب گل می بینند
عشق من به تو
در دل واژه ها جا نمی شود
تو زورق عشقی
که در امواج احساس من
به هر سو شناوری
و در ساحل هیچ شعری
نمی گنجی
در کوچه های خیالم
که می وزی
از پنجره تا پنجره
من حُسن یوسف می شوم
گم می شوم
در شاخه های عطر تو
پروانه در پروانه پیدا می شوم
مرگ تدریجی..از زهرا شریفی
به چشم خویش دیدم عاشقی از درد می خندد
زنی در انتهای بی کسی چون مرد می خندد
شب و کابوس های تشنه سوغات حقیقت بود
سحر در انتظار آمدن دلسرد می خندد
دوباره طعمه ی دریا شده قلاب ماهیگیر
به فکر اینکه فردا را چه خواهد کرد می خندد
هوای خانه مسموم از سوالی تلخ و بی پاسخ
ولی لب ها میان این غبار و گرد می خندد
هزاران بار دیدم زندگی مرگیست تدریجی
ولی به امید با رویی همیشه زرد می خندد
روی میز من، عطر چای تو.
کیک و خاطره، یادگار تو.
ثبت این زمان،توی دفترم… . . .
ای وای دفترم؟؟!!!
در انتظار توام
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد
..
تو
تمام تنهاییهایم را
از من گرفتهای
خیابانها
بی حضور تو
راههای آشکار
جهنماند