تا يادم نرفته است بنويسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
میدانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازهی باز نيامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببين انعکاس تبسم رويا
شبيه شمايل شقايق نيست!
راستی خبرت بدهم
خواب ديدهام خانهای خريدهام
بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیديوار … هی بخند!
” سید علی صالحی “
به به عالیییییی بود
درود
از صحن چمن دیشب، بوی گل نار آمد
حال دل من خوش شد، انگار که یار آمد
یار آمد و یار آمد، در باغ بهار آمد
باران زد و گل تر شد، در سینه قرار آمد
جاری شده صد چشمه، لب ها شده پر نغمه
بر چنگ بزن زخمه، چون زخمِ غبار آمد
ما عاشق دلخونیم، هم کاسه مجنونیم
دلخسته و محزونیم، کز عشق چه بار آمد؟
ما خسته بیدادیم، هم ناله فرهادیم
از درد به فریادیم، کز گل غمِ خار آمد
ما تشنه انگوریم، از بی هنران دوریم
ساقی به تو محشوریم، جامی که خمار آمد
از ساقی بدمستان، جامی به هنر بستان
کز جور زمان دستان، بیرون ز شمار آمد
وای یادم رفت
شاعر محمد بیدخونی
چقد پستا زیباست ممنون از اینهمه لطفی که به بچه های کافه دارین و بهشون توجه میکنین خدا قوت.
درود گلبهار جان
اختیار دارید، وظیفست
همین که چمدانت را بر می داری،
همه می پرسند می خواهی کجا بروی ..
اما وقتی یک عمر تنهایی، هیچ کسی از تو نمی پرسد کجایی!
انگار همین چمدان لعنتی، تمام ترس مردم از سفر است ..
هیچ کسی از تنهایی تو نمی ترسد ..
{ علیرضا اسفندیاری }
آن لحظه ها که مات …
در انزوای خویش
یا در میان جمع ،
خاموش می نشینم ؛
موسیقی نگاه ِ تو را گوش می کنم !
{ فریدون مشیری }
روی شانه پاییز زدم
حالش را بپرسم !
ناگاه ریخت !
گاهی پرسیدن حالی
چه دردهایی را زنده می کند !
{ نریمان ربیعی }
زیبا…
این شعر با دکلمه مرحوم شکیبایی بی نظیره…
ممنون
درود عرفان جان
صبح بخیر
صبح شماهم بخیررررر :-D
تنهایی یعنی انتخاب کوچکترین هندونه/خربزه یا حتی مرغ…
وقتی تنها آئینه اتاق پرو باید بهت بگه که
لباس ِ بهت می یاد یعنی تو تنهائی…
وقتی همه بهت بگن که ” تو هم خدا رو داری ” یعنی تو تنهائی…
تنهایی یعنی از تاریخ مصرف ماست و شیر و پنیرت هفته هاست که گذشته…
تنهایی یعنی یه جاکفشی پر از کفشای یه سایز…
وقتی ندونی بهترین کافی شاپ دور و برت کدومه یعنی تو تنهائی…
وقتی بزرگترین دغدغه بیرون رفتنت این باشه که
مبادا کلید رو پشت در جا بزاری یعنی تو تنهائی….
وقتی بسته ماکارونی چهار نفره رو پنج بار بتونی استفاده کنی یعنی تو تنهائی…
وقتی یادت نمی یاد آخرین باری که خمیر دندون خریدی کی بوده یعنی توتنهایی…
تنهایی یعنی سطل آشغالت هفته به هفته هم پر نشه…
تنهایی یعنی به خیاط بگی زیپ پشت رو به بغل لباست منتقل کنه..
O-O :-|
چقدر گفتم حال همه ی ما خوب است و باز
تو حتی باورت نشد…
خب راستش را بخواهی
آن روز باد می آمد
من هم دروغ گفته بودم به آسمان
یعنی گفته بودم خوبیم،حالمان خوب است،
اما تو عاقل تر از آنی که باورت شود…
تبسم کن
سکوتت را نمی خواهم
سکوت بی تبسم را نمی خواهم
سکوتت از رضایت نیست می دانم
…
سکوت بی تبسم مسلک مرداب بی جان است
نگو مرداب هم راضی است
…
دلم از خنده مستانه ات
از گریه ی شوقت سراپا مست می گردد
تبسم کن عزیز من
دلم از برق چشمانت
رضایت را می فهمد
سکوتت را نمی خواهم
سکوت بی تبسم را نمیخواهم
محمد بقایی
من از انسجام لحظه هایی که مرا به تو میخواند
خندانم
سرشارم از تبسم تو
شیرازه های ذهن مرا نام تو رنگین کرده
من طرحی از تبسم توام
وقتی در آینه می خندی
مرا نگاه کن
من نزدیکم
من تنها طرحی از تبسم توام
آرام فرشبافان
سلام آرام جان
بسیار زیبا بود ممنون
سلام عزیزم
خواهش می کنم.
وقتی کسی رو دوست داری،دنیاش رویاته! اما وقت دلزدگی،رویاهات رو هم اگر تو دنیاش ببینی،میشه کابوست!