دست هايم را در جيبهايم فرو ميبرم
و عکس ميگيرم
هيچکس نخواهد فهميد
از پشت عينکِ بزرگِ سياهم
با چه ترديدي
دنيايِ بزرگِ سياه مان را تماشا ميکنم
بگذار هيچکس نفهمد من چه ميکشم
بگذار هيچکس نفهمد ما چه ميکشيم
آدم ها
ظاهر آسوده را بيشتر دوست دارند
تا آسودگيِ خاطر را
دستهايت را در جيبهايت فرو کن
بگذار آدمها از باورهاي خودشان عکس بگيرند
باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر
باز باران بی ترانه دانه دانه بر بام خانه
یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم
می دریدم قلب خود را
دور می گشتی تو از من
با دو چشم خیس و گریان
می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه
پر بهانه زود برگردی به خانه
یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد
این ترانه باز باران باز می گردم به خانه
آخرین دیدگاهها