لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست . . .
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد . .
. لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنی ست و عریان . . .
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار . .
. لمس کن لحظه هایم را. . . تویی که نمیدانی من که هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را لمس کن . .
در خيالات خودم در زير باراني که نيست
ميرسم با تو به خانه ،از خياباني که نيست
مي نشيني روبرويم ،خستگي در مي کني
چاي ميريزم برايت ،توي فنجاني که نيست
باز ميخندي و ميپرسي که حالت بهتر است؟
باز ميخندم که خيلي،گرچه ميداني که نيست
شعر ميخوانم برايت واژه ها گُل ميکند
ياس ومريم ميگذارم ،توي گلداني که نيست
چشم ميدوزم به چشم ات ،ميشود آيا کمي؟
دستهايم را بگيري ،بين دستاني که نيست
وووووووییی واااایییی چقد کافه عوض شده فکر کردم جای دیگه اومدم خیلی زیبا شده ولی حیف که اخرین دیدگاهها دیگه نیس خیلی زحمت کشیدین دستتون درد نکنه
وووویییی چرا اینجوری شد چرا باز همه چی مث قبل شد اینجا جن داره :se به جان خودم یه شکل دیگه بود یا خدااا
سلام و درود
مشکلاتی که هنگام نمایش سایت دارید رو بفرمائید که رفع کنیم
سلام کافه چی..مشکلی نیس یعنی بود فعلا رفع شده کافه یه چن دیقه خیلی عوض شده بود فعلا خداروشکر همه چی آرومه
درود
خدا رو شکر
در پناه حق
سلام درود برشما
تغیرات که در صفحه اوردین عالیه… موفق باشید
درود
ممنون
اختیار دارید
پاینده باشید
سلام جناب کافه…دروغ چراواقعیتش یه خورده اینجاشلوغه؛صفحات دیرمیادبالاهرچندازاینترنت پرسرعت استفاده میشه ولی دیرمیاد…من فکرکنم مال بارگرافیکی زیادشه….قالب سبک تری انتخاب کنین لطفا
سلام
مشکل از قالب فکر نکنم باشه شاید از سرور باشه ،سعیمون رو می کنیم سرعت رو ببریم بالا و از تصاویر کم حجم تری برای پست ها استفاده کنیم
لطفا از بینندگان هر کس دیگه هم مشکل داره اعلام کنه که دلیلش رو بررسی و مشکل رو رفع کنیم.
من بودم و همسایه ی دیوار به دیوار
یک عاشـق و دیـوانه و بیمار به دیوار
تو آن طـــرفِ فاصــِــله ی آجری و من
یک قاب که چسبیده ام انگار به دیوار
وقتی که تو یک ضربه زدی وقت قرار است
من ضـربه و تو ضـربه و دیدار به دیوار
هربار سرم شانه و آغوش تو را خواست
من تـکـیه زدم جای تو هـربار به دیوار
انگشت تو رقاصه ی این محشر کبری
مــن گوش به دیوار و تو گیتار به دیوار
خوب است میان من و تو واسطه ای بود
عاشق شدم و کردمـش اقرار به دیوار
هرچـند که تو رفتی و دیوار ترک خورد
من ، گوشه ی دیوار و وفادار به دیوار …
؟؟؟؟
ماهى به آب گفتا ،
من عاشق تو هستم..
از لذت حضورت ، مى را نخورده مستم!!
آيا تو ميپذيرى ، عشق خدائيم را ؟.. تا اين که بر نتابى ، ديگر جدائيم را؟!!
آب روان به ماهى ، گفتا که باشد اما..
لطفا بده مجالى ، تا صبح روز فردا!! بايد که خلوتى با ، افکار خود نمايم
.. اينجا بمان که فردا ، با پاسخت بيايم!!
ماهي قبول نمود و ، آب روان گذر کرد..
تنها براى يک شب ، از پيش او سفر کرد!
! وقتى که آمدش باز ، تا اين که گويد آرى..
يک حجله ديد و عکسى ، بر آن به يادگارى!
! خود را ز پيش ماهى ، ديشب که برده بودش.
. آن شاه ماهى عشق ، بى آب مرده بودش!!
ناليد و يادش افتاد ، از ماهى آن صدايي.
. وقتى که گفت با عشق ، ميميرم از جدايى!
ای کاش آب می ماند ، آن شب کنار ماهی
.. ماهی دلش نمی مرد ، از درد بی وفایی!!
آری من و شما هم ، مانند آب و ماهی..
یک لحظه غفلت از هم ، یعنی همین جدایی…
خيللللي خووب بود