بایگانی‌های کافه تنهایی - کافه تنهایی

کافه تنهایی

نمی دانم …

نمی دانم

تنها
نمی دانم کدام پرنده

در نبض مدادهایت جاری بود

که هیچ کاغذی

در وسعت حجم آن نگنجید

راستی نگفتی کدام باد

بادبادکهایت را با خود برد …

موضوع :

کَلاف زندگی ام!

کَلاف زندگی ام

کَلاف زندگی ام!
کَلاف زندگی ام که گُم شد
در جایی نامَعلوم کَسی پیدایش کَرد
و به جایی دور بُرد

نمی دانم چگونه می بافدش
که مَرا این جا بی سَرنوشت می نامند …

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

چنان چوبی در آستینم کرد روزگار …

چنان ﭼﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﯿﻨﻢ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ

مترسک

چنان ﭼﻮﺑﯽ ﺩﺭ آﺳﺘﯿﻨﻢ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ

که ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻠﺦ ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ …

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

کافه های بعد از ظهر

کافه بعد از ظهر

کافه بعد از ظهر
روزها پر و خالی می شوند ,

مثل فنجان های چای

در کافه های بعد از ظهر !!!

اما …

هیچ اتفاق خاصی نمی افتد!

اینکه مثلا تو ،

ناگهان …

در آن سوی میز نشسته باشی !

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

لحظه ي ديدار نزديک است

عاشقانه

عاشقانه
لحظه ي ديدار نزديک است

باز من ديوانه هستم

باز مي لرزد دلم دستم

باز گويي در هواي ديگري هستم

هاي مپريشي هواي زلفکم را باد

هاي مخراشي به غفلت گونه ام را تيغ

آبرويم را نريزي دل

لحظه ي ديدار نزديک است

“م.اميد”

موضوع :

کافه تنهایی تولدت مبارک

کافه تنهایی

کافه تنهایی

 

کافه تنهایی

کافه کوچیک تنهایی

برای تنهایی های من و تو

دلتنگی های ما به چیزهایی که توی زندگیمونه و دوستشون داریم

یکساله شد …

ولی کافه ما معتقده که حتما نباید مناسبتی پیش بیاد که ما بخوایم بابتش خوشحال باشیم

بی مناسبت شاد باشیم ، بخندیم و با روحیه خوب جامعمون رو زیبا کنیم.

وقتی که خدایی به این خوبی داریم نباید احساس تنهایی کنیم

چطور می تونیم تنها باشیم تا وقتی که خدای مهربون رو داریم.

……………………………………………………………………….

امام علی علیه السلام :

اَلذِّكرُ يونِسُ اللُّبَّ وَ يُنيرُ القَلبَ و َيَستَنزِلُ الرَّحمَةَ؛

ياد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى كند و رحمت او را فرود مى آورد.

غررالحكم، ج۲، ص۶۶، ح۱۸۵۸

………………………………………………………………………..

 

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

شاید آرام تر میشدم

عاشقانه
شاید آرام تر میشدم

فقط و فقط ……..

اگر میفهمیدی…..

حرفهایم به همین راحتی که می خوانی

نــــوشته نشده اند!!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

تنها !

عاشقانه

سلام ای خواب …

ای رویا…

سلام ای آنکه با تو عشق شد پیدا

سلام ای آشنا،

ای مه…

سلام ای مونس شبها…

مرا با خود ببر زینجا

نمی دانی که چشمانت چه با من می کند هر شب ….

نمی دانی فریب چشم های تو طلسمم می کند دیوانه می سازد نگاهم را

ولی افسوس اینجا !

فاصله صدها هزاران راه را باید بپیماید

و من تنها ندارم طاقت رفتن

نگاهم کن بشو همراه من

اینجا بی تو تنهایم ….

و می گیرم سراغ چشم هایی را که یک شب آتشی افکند در جانم ….

ولی افسوس …

این آتش زبان شعر هایم را نمی داند

نشد همراه…

ندانست این دل تنها که یک دم هم زبانی را طلب دارد

نمی داند دل تنها پری رویان دیگر را

نمی داند اگر یک دم !

شبی !

تنها !

زبانم را بداند او

من آن شب را کنم تا صبح فردا روشن از مهتاب

و فردا روز آغاز است …

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

من تا آخرین فصل باران منتظرت می‌مانم

عاشقانه

زودتر بیا

من زیر باران ایستاده‌ام

و انتظار تو را می‌کشم

چتری روی سرم نیست

می‌خواهم قدم‌هایت را، با تعداد

قطره‌های باران شماره کنم

تو قبل از پایان باران می‌رسی

یا باران قبل از آمدن تو به پایان می‌رسد؟

مرا که ملالی نیست

حتی اگر صد سال هم زیر باران بدون چتر بمانم

نه از بوی یاس باران ‌خورده خسته می‌شوم

نه از خاکی که باران ، غبار را از آن ربوده است.

هر وقت چلچله برایت نغمه‌ی دلتنگی خواند

و خواستی دیوار را از میان دیدارهایمان برداری بیا

من تا آخرین فصل باران منتظرت می‌مانم …

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

زندگی هنر همنفسی با غمهاست

عاشقانه

 

زندگی دوختن شادیهاست و به تن کردن پیراهن گلدار امید
زندگانی هنر هم نفسی با غم هاست زندگانی هنر هم سفری با رنج است
زندگانی هنر سوختن اکنون با روشنی آینده است زندگانی هنر ساختن پنجره بر
بیداری است
زندگانی یافتن روزنه در تاریکی است زندگانی گاهی آری به همین باریکی در همین
نزدیکی است
زندگانی هنر بافتن پارچه زیبایی است زندگی دوختن شادیهاست و به تن کردن
پیراهن گلدار امید.
آری ذهن ما باغچه است ، گـــل در آن باید کاشت
ور نکاری گل سرخ علف هرز در آن میروید !!!

موضوع :





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید