بایگانی‌های مطالب عاشقانه - صفحه 8 از 12 - کافه تنهایی

کافه تنهایی

دوستت دارم ای بهترین بهانه ام

دوستت دارم

دوستت دارم

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار
لمس کن لحظه هایم را
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن
همیشه عاشقت می مانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام…

موضوع :

غروری زخمی ….

غروری زخمی

غروری زخمی

یکی دو بغض آنطرف تر

همانجا پشت کوچه شبگردی هایم

لحظه هایی را چال کرده ام

که قرار بود زندگی شان کنم …

از من این روزها

تنها غروری زخمی مانده

که از ترس خنجری نو

از هر نیشتری گریزان است ….

دسته بندی : شعر و دلنوشته
موضوع :

زندگی ثانیه ای است

زندگی ثانیه ای است

زندگی ثانیه ای است

تو كه در باور مهتابی عشق
رنگ دريا داری
فكر امروزت باش
به كجا می نگری
زندگی ثانیه ای است
وسعت ثانيه را می‌فهمی؟
در شبی مهتابی
می‌شود در دل اين ثانيه باران بشويم
وز دلی غمزده در بستر عشق
عقدها بگشائيم
گره از كار كسی باز كنيم
و تماميت دنيامان را
از نم عاطفه لبريز كنيم
مي شود مثل نسيم
بال در بال پرستو با شوق
بوسه بر قلب شقايق بزنيم
مي شود غرق محبت بشويم
خودمان را به خدا بسپاريم
قلبمان را به صميميت عشق
دلمان را به اميد
می‌شود همدم تنهائی يك دل بشويم
بودنت تنها نيست
تو خدا را داری
و من آرامش چشمان تو را
زندگي ثانيه ای است
وسعتش را درياب
می‌شود در دل اين ثانيه كامل بشويم

موضوع :

دوباره صدایم کن

نیمکت عاشقانه

نیمکت عاشقانه

نیمکت عاشقی یادت هست؟
کنار هم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود..
بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،
برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان می ریخت..
او نیز عاشق بودنمان را به رخ پاییز می کشید،
اما اکنون پاییز.. نبودنت را، جداییمان را به رخ می کشد.

بگو، صدایم کن، بیا تا دوباره ما شویم،
مرحمی بر سوز دلم باش، نگاه کن، پاییز به من می خندد، بیا داغ جداییمان را به دلش بگذاریم.
بیا کلاغ ها را پر دهیم تا خبر وصلمان را به پرستوها مژده دهند.
دوباره صدایم کن..

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

تا رسيدم به تو عمرم مثل عطر رازقي رفت

عاشقانه - کافه تنهایی

عاشقانه
همه ي فصل جوونيم پا به پاي عاشقي رفت

تا رسيدم به تو عمرم مثل عطر رازقي رفت

دل من تو اين جزيره واسه هر دلي پناه بود

لب ساحل تك و تنها چشم به راه قايقي رفت

ديگه حوصله ندارم خسته ام خسته ي خسته

روي كتفم جاي زخم و دلم از همه شكسته

اگه آهم سينه سوزه يا كه حرفام پردرده

پشت اين همه ترانه عاشقي جلوه نشسته

دست خالي شدم اما غزل غزل ترانه دارم

واسه امروز كوله باري پر از خاطره دارم

هم نفس تا تو رسيدي تازه شو عمر بهارم

واسه عاشقانه خوندن يه نفس فاصله دارم

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

شاهکار تنهایی

شاهکار تنهایی

شاهکار تنهایی
درد تنهایی کشیدن
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی‌ روی کاغذِ سفید
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی…!
و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم
خریده ام…

تو هر چه میخواهی‌ مرا بخوان
دیوانه
خود خواه
بی‌ احساس…….

نمیــــــــفروشــــــــــم​..!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

آدم ها …

آدم ها

آدم ها - عاشقانه
آدم ها مثل کتابند برگرفته از مطالب جالب
از روی بعضی ها

باید مشق نوشت

از روی بعضی ها
باید جریمه نوشت

بعضی ها را
باید چند بار خواند تا معنی شان را فهمید …
و
بعضی ها را
باید نخوانده کنار گذاشت …

موضوع :

عشق چیز عجیبی نیست شاید

عشق چیز عجیبی نیست شاید

عشق چیز عجیبی نیست شاید
عاشق شده ایم….
عشق….
چیز عجیبی ست
وقتی از من
دیکتاتوری می سازد ، زود رنج

که تنها تو را
انحصاری می خواهد..
از تو
نازک دلی
که اشک مرا
تاب نمی آورد …

عشق چیز عجیبی نیست
شاید
اما
من و تو
عجیب …
عاشق شده ایم

(ارسال شده توسط گلبهار عزیز)

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

شهر آرزوهایم را خواهم سرود

شهر آرزوهایم را خواهم سرود

کافه عاشقانه
درون شعرهایم
مثل طول خیابانی بلند
با تو قدم می زنم

با صدای بلند
برایت آواز می خوانم

گاهی بعد سه نقطه ای مجهول
گم می شوم
و با پلاک کوچه باغی سبز
راهم را پیدا می کنم.

پشت کوچه استعاره
می ایستم
که بیایی
تا دعوتت کنم
به کافه ای کنار خیابان
به نوشیدن فنجانی قهوه

بهانه ای می شود
تا چشم بدوزم به تو
برای الهام گرفتن
برای ساختن خیابانی دیگر

من با تو
خیابان به خیابان
شهر آرزوهایم را خواهم سرود …

به شرطی که
از عرض شعر هایم
سراسیمه
نگذری .

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

از تو برايم چه مانده؟

از تو برايم چه مانده؟

تصویر فنجان قهوه
از تو برايم چه مانده؟

بغضي مهار نشدني
و يک عکس سه در چهار …

دقايقي که ..
ميخواهمت و نيستي …

حرفهايي که ..
ميخواهم و نميزني …

شنيدني هايي که ..
ميخواهم و نميگويي …

تعليق و انتظار، سردي تو
و گرمي اشک هاي من …

بي خبري هاي پي در پي …

مهري که دارم
و بي مهري هاي تو …

کلامي که نياز دارم
و مجالي براي بيانش نيست …

و يک دنيا خاطرات کشنده …

تو چقدر با سخاوتي
و من چقدر ثروتمند …

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید