کافه تنهایی - صفحه 31 از 98 - کافه تنهایی پاتوقی برای دل نوشته ها ، متن های زیبا ، جملات عاشقانه ، اشعار و مینیمال های زیبا ، مینیمال های عاشقانه ، شعر و دلنوشته

کافه تنهایی

وقتی که آرزوهایت …

وقتی که آرزوهایت

وقتی که آرزوهایت
چه فرقی دارد ،
پُشت میله ها باشی ؛
یا در خیابانهای شهر در حال قدم زدن ،
وقتی که آرزوهایت ،
در حبس باشند !

دسته بندی : شعر و دلنوشته
بازدید : 539

فراموشـش کـن!

فراموشـش کـن

فراموشـش کـن
خداونـدا
از بچـگی بـه مـَن آموختنـد همـه را دوسـت بـدار
حـال کـه بـُزرگ شـده ام
وَ
کسـی را دوسـت مـی دارم
می گوینـد :
فراموشـش کـن

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1261

مدیون ِ چشم ِ توست !

مدیون ِ چشم ِ توست

مدیون ِ چشم ِ توست

شـب ، رنگش را ….

مدیون ِ چشم ِ توست !

مـن ،

آرامـشـم را …

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 618

دوشیزه تر از حقیقت…

دوشیزه تر از حقیقت

دوشیزه تر از حقیقت

در زیر باران ابریشمین نگاهت
بار دگر
ای گل سایه رست چمنزار تنهایی من
چون جلگه ای سبز و شاداب گشتم
درتیرگی های بیگانه با روشنایی
همراز مهتاب گشتم
امشب به شکرانه بارش پر نثار نگاهت
ای ابر بارانی مهربانی
من با شب و جوی و ساحل غزل می سرایم
زین خشک سالان و بی برگی دیرگاهان
تا جوشش و رویش لحظه های ازل می گرایم
در پرده عصمت باغ های خیالم
چون نور و چون عطر جاری ست
شعر زلال نگاهت
دوشیزه تر از حقیقت
آه ای نسیم سخن های تو
نبض هر لحظه ی زندگانی
در نور گلهای مهتاب گون اقاقی
در سکوت این خیابان
با من دمی گفت وگو کن
از پاکی چشمه های بلورین کهسار
وز شوق پوینده ی آوان بیابان
از دولت بخت شیرین
دراین شب شاد قدسی
پیمان خورشید چشم تو جاوید بادا

“محمدرضا شفیعی کدکنی”

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 594

طفلک دلم!

طفلک دلم!

طفلک دلم
طفلک دلم!

اسباب بازیهایش را از او گرفته ام

روزها بق کرده گوشه ى مى نشیند و مظلومانه شکنجه ام میکند!

چه بى عاطفه شده ام

بیچاره با همین خاطرات اندک،

خوش بود…

بازدید : 1093

آب را گل کردند …

آب را گل کردند

عاشقانه ها
تو کجایی سهراب؟ آب را گل کردند
چشم ها را بستند و چه با دل کردند…
وای سهراب کجایی آخر؟……زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند..
تو کجایی سهراب؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند, همه جا سایه ی دیوار زدند…
وای سهراب دلم را کشتند…..

بازدید : 1492

دکلمه زیبای اتاق از علیرضا آذر

دکلمه زیبای اتاق از علیرضا آذر

دکلمه زیبای اتاق از علیرضا آذر
نقش یک مرد
مرده در فالت
توی فنجان
مانده بر میزم

خط بکش دور
مرد دیگر را
قهوه ات را دوباره می ریزم

زندگی از دروغ تا سوگند
خسته از زیر و روی رو در رو
زیر صورت هزارها صورت
خسته از چهره های تو در تو

چشم بستی به تخت طاووسم
در اتاقی که شاه من بودم
مرد تاوان اشتباهت باش
آخرین اشتباه من بودم

چشم واکردم از تو بنویسم
لای در باز و باد می آمد
از مسیری که رفته بودی داشت موجی از انجماد می آمد
مفت هم بوسه ام نمی ارزد
وای از این عشق های دوزاری
هی فرار از تو سوی خود رفتن
آخ از این مردهای اجباری

“بخشی از متن دکلمه اتاق”

برای دانلود این دکلمه کلیک کنید.

دسته بندی : دکلمه و موسیقی
بازدید : 1573

بزن باران !

بزن باران

عاشقانه ها

تلنگر می زند امشب
کسی بر سقف این خانه
تویی باران ؟
تو ای مهمان ناخوانده
بزن باران !
تو هم زخمی بزن
بر زخم این خانه ….
بزن آهنگ زیبایت
صدای چک چک سازت
میان کاسه ی خالی
شکنجه می کند امشب
من تنهای زندانی ….
تو ای باران
از این ویرانه دل بگذر
یقین بیرون این خانه
هزاران دل ، هوای عاشقی دارند ….
دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 2611

شاید امیدی دارم هنوز

شاید امیدی دارم هنوز

عاشقانه ها

نگاهم به سوی درختان باغمان
با دلهره قدم برمی دارد
شاید
امیدی دارم هنوز
به دیدن تو در حین چیدن میوه هایشان …

“محمد مهدوی”

بازدید : 2626

نگاه تو در شعرم پیداست!

نگاه تو در شعرم پیداست

عاشقانه ها
چه فرقی می کند مهر باشد
یا آبان و یا آذر ماه…!؟
وقتی تو باشی و پاییز باشد
باران، برگها و ابر باشند
زندگی رنگ دیگری دارد؛
من و پاییز هر دو عاشق تو هستیم!
نگاه تو در شعرم پیداست ،
فقط صدایم کن…

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 2380





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید