کافه تنهایی - صفحه 29 از 98 - کافه تنهایی پاتوقی برای دل نوشته ها ، متن های زیبا ، جملات عاشقانه ، اشعار و مینیمال های زیبا ، مینیمال های عاشقانه ، شعر و دلنوشته

کافه تنهایی

بیا و تنها بقدر خاطره ای نو بمان …

انگار هزار سال منتظر بودم

بیا و تنها بقدر خاطره ای نو بمان
پیراهنِ خاطرات تو را
آنقدر بر تنِ خیالم کرده ام
که دیگر تنگ شده
بیا و تنها بقدر خاطره ای نو
بمان.

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 2952

اینجا شده پاییز …

اینجا شده پاییز

اینجا شده پاییز
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمی دانم

اینجا شده پاییز ، آنجا را نمی دانم

اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمی دانم . . .

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 4162

چگونه می شود …

سکوت شب

چگونه می شود

به خاطر مردم است که می گویم

گوش هایت را کمی نزدیک دهانم بیار،

دنیا

دارد از شعرهای عاشقانه تهی می شود

و مردم نمی دانند

چگونه می شود بی هیچ واژه ای

کسی را که این همه دور است

این همه دوست داشت …​

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 875

دلـــم گرفتــــه برایــــت

دلـــم گرفتــــه برایــــت

دلـــم گرفتــــه برایــــت

دلـــم گرفتــــه برایــــت
حدیث سـاده عشـق است…
سلیــس و ســاده بگویم
دلــم گرفـــته برایـــت…

بازدید : 2185

میان ماندن و نماندن

میان ماندن و نماندن

عاشقانه
میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد.

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1089

مي‌نويسم ای يار خانه‌ی ما اينجاست

همه چیز در آرامش است

کافه
من دلم مي‌خواهد خانه‌اي داشته باشم پر دوست،

کنج هر ديوارش دوست‌هايم بنشينند آرام گل بگو گل بشنو…؛

هر کسي مي‌خواهد وارد خانه پر عشق و صفايم گردد

يک سبد بوی گل سرخ به من هديه کند.

شرط وارد گشتن شست و شوي دل‌هاست

شرط آن داشتن يک دل بي رنگ و رياست

بر درش برگ گلي مي‌کوبم روي آن با قلم سبز بهار

مي‌نويسم ای يار خانه‌ی ما اينجاست

تا که سهراب نپرسد ديگر ” خانه دوست کجاست؟ ”

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 989

وقتی همه چیز ساده بود

وقتی همه چیز ساده بود

وقتی همه چیز ساده بود
بدینوسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم
و مسئولیتهای یک کودک هشت ساله را قبول می کنم.

می خواهم به یک ساندویچ فروشی بروم
و فکر کنم که آنجا یک رستوران پنج ستاره است.

می خواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است،
چون می توانم آن را بخورم!

می خواهم زیر یک درخت بلوط بزرگ بنشینم
و با دوستانم بستنی بخورم .

می خواهم درون یک چاله آب بازی کنم
و بادبادک خود را در هوا پرواز دهم.

می خواهم به گذشته برگردم،
وقتی همه چیز ساده بود،
وقتی داشتم رنگها را،
جدول ضرب را و شعرهای کودکانه را
یاد می گرفتم،
وقتی نمی دانستم که چه چیزهایی نمی دانم
و هیچ اهمیتی هم نمی دادم .

می خواهم فکر کنم که دنیا چقدر زیباست
و همه راستگو و خوب هستند.

می خواهم ایمان داشته باشم که هر چیزی ممکن است
و می خواهم که از پیچیدگیهای دنیا بی خبر باشم .

می خواهم دوباره به همان زندگی ساده خود برگردم،
نمی خواهم زندگی من پر شود از کوهی از مدارک اداری،
خبرهای ناراحت کننده، صورتحساب، جریمه و …

می خواهم به نیروی لبخند ایمان داشته باشم،
به یک کلمه محبت آمیز،
به عدالت،
به صلح،
به فرشتگان،
به باران،
و به . . .

این دسته چک من، کلید ماشین،
کارت اعتباری و بقیه مدارک،
…مال شما…

من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم.

“سانتیا سالگا”

دسته بندی : شعر و دلنوشته
بازدید : 2030

بعد از تو!

بعد از تو

بعد از تو
به من چه بعد از تو؛او می آيد‏!

مشكل از قواعد دستوريست‏!‏‏!‏‏!‏

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1632

تنهاترم می کند!

تنهاترم می کند

تنها

وقتی دودلی هایت را می بینم
گفتن ” دوستت دارم ” هایت
فقط
تنهاترم می کند ! !​

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 714

کافه های بعد از ظهر

کافه بعد از ظهر

کافه بعد از ظهر
روزها پر و خالی می شوند ,

مثل فنجان های چای

در کافه های بعد از ظهر !!!

اما …

هیچ اتفاق خاصی نمی افتد!

اینکه مثلا تو ،

ناگهان …

در آن سوی میز نشسته باشی !

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1421





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید