یادت هست روزی جناق میشکستیم! و میگفتیم :یادم تو را فراموش…….
ولی امروز تمام استخوانهایم شکسته است باز هم تو را فراموش نکرده ام.
یک لحظه خواستم.
چون کودکی که
ناشیانه دست در آتش فرو برد
خواستم تو را …!
[گروس عبدالملکیان]
سالهاست من و فراموشی،
سَرِ “تو”
جنــگ داریم…!
[محمد غفاری]
هیچ اتفاقی، قرار نیست بیـفتد.
امّا،
آدمی اســت دیگر،
همیشه
منتـــظر میمـاند…!
[اورهان ولی]
انتظار
گفت: منتظرم باش می آیم
نشدم.او هم نیامد
چیزی بود شبیه مرگ
اما کسی نمرد…!
[آتیلا ایلحان – ترجمه: احمد پوری]
بوي پاييز می دهد
تابستان اين روزها
انگار كه شهريور عاشق شده باشد…!
وضعیت خوبی ندارم
مرا ببخش!
دستم از اشیا رد میشود.
رد میشود از تلفن
فراموشت نکردهام…
فقط کمی…
کمی،
مردهام!
[رسول یونان]
من، ماهي خسته از آبم !
تن مي دهم به تو
تور عروسي غمگين
تن مي دهم
به علامت سوال بزرگي
كه در دهان گير كرده است…!
[گروس عبدالملکیان]
هی کافه چی . . .
روی میزها شعر بنویس،
اینجا طعم دلتنگی ها از قهوه هم تلخ تر است . . . !
وقتی آخرین مسافر قطار هم
تو نبودی
دیگر چه فرق می کرد
زبان مادریم چیست
تمام شهر به زبان بیگانه می خندید…!
[حسام الدین سیادت]
آخرین دیدگاهها