۲۰۱۳ - کافه تنهایی

کافه تنهایی

بازنده تر از خودم فقط من بودم

عاشقانه
بازنده تر از خودم فقط من بودم
هی باختم و دوباره بازی خوردم

یک برگ برنده کاش تو دستم بود
ای کاش که یکبار منم می بردم

هر کس که به من رسید آتیشم زد
خاموش شدم بس که به من انگ زدن

من لال شدم بس که به من نه گفتن
من سنگ شدم بس که به من سنگ زدن

از اول قصه سهم من تنهایی
از اول قصه با خودم درگیرم

خاموش ترین ستاره بودن سخته
من حسرت خواب های بی تعبیرم …

بخشی از ترانه رضا کیاسالار اجرا شده در موزیک خاموش ترین توسط آراد آریا
موضوع :

و باران من و تو، غم و درد دارد

عاشقانه

 

باز باران بی ترانه
باز باران با تمام بی کسی‌های شبانه
می‌خورد بر مرد تنها
می‌چکد بر فرش خانه
باز می‌آید صدای چک چک غم
باز ماتم
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی‌دانم، نمی‌فهمم
کجای قطره‌های بی کسی زیباست؟
نمی‌فهمم، چرا مردم نمی‌فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می‌لرزد
کجای ذلتش زیباست؟
نمی‌فهمم
کجای اشک یک بابا
که سقفی از گل و آهن به زور چکمه باران
به روی همسر و پروانه‌های مرده‌اش آرام باریده
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد؟
نمی‌دانم
نمی‌دانم چرا مردم نمی‌دانند
که باران عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دل‌هاست
کجای مرگ ما زیباست؟
نمی‌فهمم
یاد آرم روز باران را
یاد آرم مادرم در کنج باران مُرد
کودکی ده ساله بودم
می‌دویدم زیر باران، از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه‌های پست شهر آرام جان می‌داد
فقط من بودم و باران و گل‌های خیابان بود
نمی‌دانم
کجای این لجن زیباست؟
بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا
که باران هست زیبا، از برای مردم زیبای بالادست
و آن باران که عشق دارد، فقط جاری ست بر عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد…

موضوع :

فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت، می دانم!

عاشقانه

خورشید را می‌دزدم

فقط برای تو !

می‌گذارم توی جیبم

تا فردا بزنم به موهایت

فردا به تو می‌گویم چقدر دوستت دارم !

فردا تو می‌فهمی

فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت. می‌دانم !

آخ … فردا !

راستی چرا فردا نمی‌شود ؟

این شب چقدر طول كشیده …

چرا آفتاب نمی‌شود ؟

یكی نیست بگوید خورشید کجا رفته ؟

“شل سیلور استاین”

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

از تو چیز زیادی نمی خواهم

عاشقانه

از تو چیز زیادی نمی خواهم

دستم را که بگیری

گرم می شوم .

لبخند که بزنی

دنیا شیرین می شود

آن قدر که این فنجان قهوه

زیر باران فجایع

بچسبد‌

ماه پا به فالم گذارد

و ستارگان

دیگر

خاری به چشم شب هایم نباشند …

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

تشنه ام ، مثل درختی در کویر

عاشقانه

 

تشنه ام …

مثل درختی در کویرچشم می بندمتا خواب آرزو ببینم

تنفر در رگهایم

متورم می شود

ذهنم … کمی

پرواز می خواهد

تازه می فهمم

فقر از نگاه کودک گرسنه

چه معنایی دارد …!

دسته بندی : جملات زیبا
موضوع :

بارها گفته‌ام این شهر بهار ندارد

عاشقانه

باورش کمی سخت است
اما باور کن پدرانمان هم
تمام شب‌های مهتابی عاشق بوده‌اند
وقتی به دود سیگارشان خیره می‌شدند و باد
در پیراهن بلند زنی می‌وزید
که بهار نارنج می‌چید
و به مردی، که فرض کن برای تماشای بهار آمده،
لبخند می‌زد

باورش سخت است
می‌دانم
اما بارها به ماه گفته‌ام طوری بتابد
که بغض، راه گلوی پنجره‌ای را نبندد
مخصوصا اگر باد
خاطره بلند پیراهن زنی را وزیده باشد

بارها گفته‌ام این شهر باغ ندارد
بهار ندارد
بهار نارنج ندارد
و آدم اگر دلش بگیرد
دردش را به کدام پنجره بگوید
که دهانش پیش هر غریبه‌ای باز نشود ؟

 

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

گره زیبا

گره زیبا

چه زیبا گره خورد …

بخت من با “تو ”

خـدایـا کورش کن !!!

که با دست که هیچ،

با دندان هم باز نشود ..!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

فریاد

فریاد

دلم اصرار دارد فریاد بزند

اما من جلوی دهانش را می گیرم

وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!

موضوع :

ای کاش می شد

ای کاش

ای کاش می شد

ای کاش ها را از جهان برداشت

تا دیگر کسی بعد از جدایی

دفتر خاطراتش را

با ای کاش ها پر نکند …

دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :

کاغذهای مچاله

کاغذ مچاله
می نویسم
و مدام مچاله میکنم نوشته هایم را
میخواهم از روز قبل از تو بنویسم
ولی حتی نمی توانم یک روز قبل تو را به یاد بیاورم.
کاغذهای سفید بدبخت
چه به روزتان آورده ام…
آنقدر ذهنم پریشان است که
حتی نمی توانم روز بعد از تو را به یاد بیاورم.
احساس می کنم چهره ام شده
شبیه کاغذهای نیم نوشته مچاله شده…
“مانی عابدی”
دسته بندی : مطالب عاشقانه
موضوع :





کافه تنهایی

آخرین دیدگاه‌ها

عاشقانه

بایگانی شمسی

دلنوشته ها

باهمدیگه
کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید