برف نگرانام نمیکند حصار یخ رنجام نمیدهد زیرا پایداری میکنم گاهی با شعر و گاهی با عشق.. که برای گرم شدن وسیلهی دیگری نیست جز آنکه دوستت بدارم
راه کج بود نشد تا به دیارم برسم فال من خوب نیامد که به یارم برسم
بیقراری رسیدن رمق از پایم برد نشد آخر سر ساعت به قرارم برسم
شهریاری پر از اندوه ثریا هستم شاید آخر سر پیری به نگارم برسم
استخوان سوز سیاهی زمستان شدهام بلکه نوروز بیاید به بهارم برسم
عشق هرروز دلم را به کناری میبرد عشق نگذاشت سرانجام به کارم برسم
مرگ دلبستگی آخر دنیای من است میروم شاید روزی به مزارم برسم
“شهریار”
سه شعر جدید از محسن حسینخانی
۱) به خاطرت با همه قهر کردم! حالا رفته ای و من شبیه تکه ابری تنها شده ام نمی بارم آرام آرام دق می کنم!
۲) تو عاشق باران بودی رفتی… من از غصه آب شدم خورشید کم کم بخارم کرد حالا سالهاست دارم برایت می بارم.
۳) رفتنت انفجار هیروشیما بود بعد آن هر دوست داشتنی در من به دنیا می آید ناقص است.
“محسن حسینخانی”
Δ
6 + = 10
Notify me when new comments are added.
راه کج بود نشد تا به دیارم برسم
فال من خوب نیامد که به یارم برسم
بیقراری رسیدن رمق از پایم برد
نشد آخر سر ساعت به قرارم برسم
شهریاری پر از اندوه ثریا هستم
شاید آخر سر پیری به نگارم برسم
استخوان سوز سیاهی زمستان شدهام
بلکه نوروز بیاید به بهارم برسم
عشق هرروز دلم را به کناری میبرد
عشق نگذاشت سرانجام به کارم برسم
مرگ دلبستگی آخر دنیای من است
میروم شاید روزی به مزارم برسم
“شهریار”
سه شعر جدید از محسن حسینخانی
۱)
به خاطرت
با همه قهر کردم!
حالا رفته ای
و من شبیه تکه ابری تنها شده ام
نمی بارم
آرام آرام
دق می کنم!
۲)
تو عاشق باران بودی
رفتی…
من از غصه آب شدم
خورشید کم کم بخارم کرد
حالا سالهاست
دارم برایت می بارم.
۳)
رفتنت انفجار هیروشیما بود
بعد آن
هر دوست داشتنی
در من به دنیا می آید
ناقص است.
“محسن حسینخانی”