گاهی با شعر و گاهی با عشق ... - کافه تنهایی

کافه تنهایی

گاهی با شعر و گاهی با عشق …

برف نگران‌ام نمی‌کند
حصار یخ رنج‌ام نمی‌دهد
زیرا پایداری می‌کنم
گاهی با شعر و
گاهی با عشق..
که برای گرم شدن
وسیله‌ی دیگری نیست
جز آن‌که دوستت بدارم

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 746
برچسب ها : ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • گلبهار :

    راه کج بود نشد تا به دیارم برسم
    فال من خوب نیامد که به یارم برسم

    بی‌قراری رسیدن رمق از پایم برد
    نشد آخر سر ساعت به قرارم برسم

    شهریاری پر از اندوه ثریا هستم
    شاید آخر سر پیری به نگارم برسم

    استخوان سوز سیاهی زمستان شده‌ام
    بلکه نوروز بیاید به بهارم برسم

    عشق هرروز دلم را به کناری می‌برد
    عشق نگذاشت سرانجام به کارم برسم

    مرگ دل‌بستگی آخر دنیای من است
    می‌روم شاید روزی به مزارم برسم

    “شهریار”

  • گلبهار :

    سه شعر جدید از محسن حسینخانی

    ۱)
    به خاطرت
    با همه قهر کردم!
    حالا رفته ای
    و من شبیه تکه ابری تنها شده ام
    نمی بارم
    آرام آرام
    دق می کنم!

    ۲)
    تو عاشق باران بودی
    رفتی…
    من از غصه آب شدم
    خورشید کم کم بخارم کرد
    حالا سالهاست
    دارم برایت می بارم.

    ۳)
    رفتنت انفجار هیروشیما بود
    بعد آن
    هر دوست داشتنی
    در من به دنیا می آید
    ناقص است.

    “محسن حسینخانی”


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید