پشت کدامین پنجره! - کافه تنهایی

کافه تنهایی

پشت کدامین پنجره!

تنها
کجای این دنیا

پشت کدامین پنجره

می توان ایستاد و به تو فکر نکرد!؟

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1347
برچسب ها : , , ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • خلوتم پر شده از تاريكي
    زير تاريكي شب ديدن مهتاب قشنگ است.
    چه خيالي است اگر بال ندارم؟
    حس پرواز كه هست.حس پرواز قشنگ است.
    قلمم.دفتر شعرم.همه را باد ربود.
    خبري نيست.
    رقص ژوليده ني زار قشنگ است.
    در و ديوار اگر غم دارد
    (گريه كن.گريه قشنگ است.)
    به كسي كينه نگيريد
    دل بي كينه قشنگ است
    به همه مهر بورزيد.
    به خدا مهر قشنگ است.
    دست هر رهگذري را بفشاريد به گرمي
    بوسه هم حس قشنگي است.
    بوسه بر دست پدر.
    بوسه بر گونه مادر
    لحظه حادثه بوسه قشنگ است.
    بفشاريد به آغوش عزيزان
    پدر و مادر و فرزند
    به خدا گرمي آغوش قشنگ است.
    نزنيد سنگ به گنجشك
    پر گنجشك قشنگ است
    پر پروانه ببوسيد
    پر پروانه قشنگ است.
    نزنيد سنگ به هر زاغ سياهي
    به خدا زاغ قشنگ است.
    چندشت ميشود از كرم.
    ولي كرم قشنگ است.
    نسترن را بشناسيد
    ياس را لمس كنيد
    به خدا لاله قشنگ است.
    همه جا مست بخنديد
    همه جا عشق بورزيد
    سينه با عشق قشنگ است.
    بشناسيد خدا
    هر كجا ياد خدا هست
    هر كجا نام خدا هست
    سقف آن خانه قشنگ است.
    اندكي شعر بخوانيد.
    غزل حافظ و سعدي
    مولوي.فايز و خيام
    شهريار. پروين.بهار
    بشناسيد فروغ
    اخوان. شاملو.فريدون
    گاه گاهي قيصر…
    ياد سهراب به خير
    (روي قانون چمن پا نگذاريد)
    شعر سهراب قشنگ است.
    حس سهراب قشنگ است.
    خط به خط…واژه به واژه …بنويس
    شعر قشنگ است.
    نغمه ساز قشنگ است.
    نت گيتار قشنگ است.
    ناله تار قشنگ است.
    عشق كه آزاد شود كوچه قشنگ است.
    همه شهر قشنگ است
    اگر از زاويه عشق به دنيا نگري…
    ذره اي زشت نبيني.
    در و ديوار قشنگ است.

    “شاعر: محمد رضا نظری”

  • گلبهار :

    دو جای پای نرفته دو سایه یك دیوار
    مرا به دغدغه های شبانه ام بسپار
    به تار های ظریفی كه عشق می بافد
    به زخم های عمیقی كه خورده ام بسیار
    به ناتمامی این روزهای بارانی
    به این گلایه كه هرروز می شود تكرار
    رسیده ایم به مرز ستاره ها امشب
    رسیده ایم ولی روز می شود هربار
    و من برای خودم از تو شعر می خوانم
    و من به جای خودم از تو می شوم سرشار
    به سایه روشن این عاشقانه ها بنگر
    چگونه می شكند ذره ذره در انكار!
    صدای ترد شكست هنوز می شنوم
    صدای خاطره هامان صدای تو انگار
    دگر چگونه بگویم كه دوستت دارم ؟
    مرا به هرچه شبیه نگاه خود بسپار ..

  • گلبهار :

    پاییز رخنه کرده به ذوق بهار‌ی‌ام
    آواز مرده در قفس بی قناری‌ام
    سرگشته پا گذاشته‌ام بر سر خودم
    سیلم ، که از وجود خودم هم فراری‌ام

    جانم به لب رسیده از این روزهای تلخ
    لبریز شو‌کران شده جام خماری‌ام
    باران شدم ولی در باغی که غنچه‌هاش
    لبخند می‌زنند به این سوگواری‌ام

    بیدم که پا به خاک سپرده‌ست و سر به باد
    پابند یک سکون، صد سر بی‌قراری‌ام
    بی‌تو فرار می‌کند از من غرور من
    بغضی شکسته می‌ماند یادگاری‌ام

    دنیای بی‌‌تو حیثیتم را ربوده است
    در معرض تهاجم بی‌اعتباری‌ام
    باید دگر به این من خسته کمک کنی
    هرگز کسی به جز تو نیامد به یاری‌ام‌

    { امیر اکبرزاده }

  • sara :

    آفتاب یاد من می‌آورد
    که هیچ واژه‌ای در این جهان
    بهتر از سلام‌های روشن تو نیست ..
     { سیدعلی میرافضلی }

  • نیلوفر :

    به تو می اندیشم
    ای سراپا همه خوبی
    تک و تنها به تو می اندیشم
    همه وقت
    همه جا
    من به هر حال که باشم به تو میاندیشم
    تو بدان این را تنها تو بدان
    تو بیا
    تو بمان با من تنها تو بمان
    جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
    من فدای تو به جای همه گلها تو بخند
    اینک این من که به پای تو درافتاده ام باز
    ریسمانی کن از آن موی دراز
    تو بگیر
    تو ببند
    تو بخواه
    پاسخ چلچله ها را تو بگو
    قصه ابر هوا را تو بخوان
    تو بمان با من تنها تو بمان
    در دل ساغر هستی تو بجوش
    من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است
    آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید