نگاهم که کردی دلم پر گرفت
دلم غربت زنگ آخر گرفت
نگاهم که کردی سکوتم شکست
درون دلم عشق گویی نشست
نگاهم که کردی زمان صبر کرد
دل آسمان را پر از ابر کرد
و بعد از نگاه تو باران گرفت
و عشقی درون تنم جان گرفت
نگاهم کن و باز با من بمان
تو حرف دل بی کسم را بخوان
نگاهم کن ای زندگی بخش من
نگاهم کن ای عشق دیرین من
ﺍﺳﻤﻢ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﻤﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢﺭﻭﺯﯼ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺭﻭﺯﯼ ﻭﺭﺯﺷﮑﺎﺭﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺳﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﯾﻢ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩﺳﺮﻧﻮﺷﺘﯽ ﮐﻪ ﺳﺨﺖ ، ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺮ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ