مزاحــمت نمے شوم

کافه تنهایی

مزاحــمت نمی شوم

تنها
اصـــــلا به روی خـــودم هـــــم نمے آورم که نیـــستی

هـــــر روز صبـــــح

شـــماره ات را مےگـــیرم

زنـــــی می گوید: دســتگــاه مشـــترک …

حرفــــش را قــطــع مےکنم

صدایـــت چرا انقـــدر عـــوض شـــده عزیـــزم؟

خوبی؟ ســــرما که نخورده ای؟

مے دانی دلـــم چقـــدر بـــرایـــت تنـــگ شـــده است؟

چنـــد ثانیــه ای ســـکوت مے کنم

من هـم خـــوبم

مزاحــمت نمے شوم

اصـــلا به روی خـــودم هـــم نمے آورم کـه نیــســتی !…​

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1200
برچسب ها :
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • نیلوفر :

    .،؛*”؛ احمد شاملو ؛”*؛،.

    “اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست
    سرت را بالا بگیر و لبخند بزن
    فهمیدن احساس کار هر آدمی نیست!”� �

  • نیلوفر :

    بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است
    شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است
    آنچنان می فشرد فاصله راه نفسم
    که اگر زود ، اگر زود بیایی دیر است
    رفتنت نقطه ی پایان خوشی هایم بود
    دلم از هرچه و هر کس که بگویی سیر است
    سایه ای مانده زمن بی تو که در آینه هم
    طرح خاکستریش گنگ ترین تصویر است
    خواب دیدم که برایم غزلی می خواندی
    دوستم داری و این خوب ترین تعبیر است
    کاش می بودی و با چشم خودت می دیدی
    که چگونه نفسم با غم تو درگیر است
    تارهای نفسم را به زمان می بافم
    که تو شاید برسی حیف که بی تاثیر است
    سوگل مشایخی

  • فرشته :

    برایت خواهم نوشت:
    از ابهام لحظه ها
    از تردید
    از حجم مرگ آور نبودنت
    از کسانی‌ که رد می‌‌شوند و بوی تو را می‌‌دهند
    برایت خواهم نوشت:
    از حدیث تلخ بغض‌ها تا ابد
    از قناعت به یک خاطره ، یک یاد
    از صبوری من
    و جای خالی‌ تو ………

  • فرشته :

    ای پریزاده ی من
    بی تو دل آزرده است
    بی تو گل پژمرده است
    بی تو شب با همه افسونگری اش
    افسرده است
    ای پریزاده ی من
    ای دو چشمت پرنور
    ای تو دستانت مهر
    ای که عطر نفست رونق هستی
    برده است
    منم آن شاخه بید
    منم آن فصل خزان
    منم آن قطره ز دریا که جدا
    افتاده است
    ای پریزاده ی من
    ای دو چشم تو پر از نور امید
    بنشین بر لب جوی
    زیر آن شاخه ی بید

    ای دو دست تو همه سبز و جوان
    تو شدی فصل بهار
    مهر تو آن خزان
    ای پریزاده ی من
    بی تو این دل آزرد
    گل نیلوفر آبی پژمرد
    بی تو شب با همه افسون گری اش هم
    افسرد

  • sara :

    حرفی…
    برای گفتن نمی ماند…
    وقتی دلی …
    بی هیچ گناهی شکسته باشد…
    وخرده های دل …
    چنان راه نفس کشیدنت را بند بیاورد…
    که هر نفست… با درد باشد…
    و مدام چشمانت…
    پر و خالی از اشکی شود…
    که آن هم با درد است…
    حرفی برای گفتن نمی ماند…
    وقتی دردی راه گلویت را بند بیاورد… :(

  • بدبخت :

    خیلی خوب بود…..

    تف ب ذات اوناییکه دل ادمو میشکنن ….. :cry:

    • fariba :

      سلام واقعا …ف ب کسانی ک دل ادمو میشکنن و با دل دخترا بازی میکنن

      • کافه تنهایی :

        باید از شکست ها پلی به سوی موفقیت بسازیم و ازشون درس بگیریم.
        بدبخت اونی که دلش می شکنه نیست ، بدبخت اونیه که با احساسات یکی دیگه بازی می کنه ،اونیه که بی دلیل دل یکی دیگه رو می شکنه.
        خوشبخت و پاینده باشید. :flr

  • ارام :

    نگرانت نیستم…شادی های دنیا کنارت هستند
    مزاحمت نمی شوم…
    من و دلتنگی هایم زیادی هستیم…
    جایی برای ما نیست…می روم گوشه ای…
    کنار دلهره…از دور به تماشا می نشینم
    مزاحمت نمی شوم…
    تو فقط بخند…..

  • ارام :

    گم کن مرا و فکر کن اصلا نبوده ام
    غرقم کن و خیال کن این من نبوده ام
    اصلا بگو ندیده و نشنیده ای مرا
    اصلا بگو مجاز به به بودن نبو ده ام
    دور سر تو گشته ام و پرت…هیچ وقت
    دیگر از مرام فلاخن نبو ده ام
    نشکن مرا…زیاد مزاحمت نمی شوم
    تا بوده ام وبال به گردن نبوده ام
    انکار کن مرا و من اقرار می کنم
    یک لحظه در تصور این زن نبوده ام
    مهدی فرجی

  • ارام :

    می دانم سرت گرم است
    مزاحمت نمی شوم اما بدان
    حرارت سرگرمی هایت مرا سوزاند.


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید