ماندنی تر از داغ عبور جویبار - کافه تنهایی

کافه تنهایی

ماندنی تر از داغ عبور جویبار

عاشقانه
شب هایی که خیالم را
به یک بزم استوایی دعوت می کردی
در تمام دفتر لحظه هایمان
بی هوا قلم زده ام
تمام سطرها
شبیه همه طرح های دیگر است
نمی دانم چرا فقط تو
میان صفحه نقش بسته ایی
و رد قدم های تو …
بر تن شعرهایم مانده است
ماندنی تر از داغ عبور جویبار
بر دل کوهسار
دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 2668
برچسب ها :
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • sara :

    کنارم که هستی/خیابانها از ماهیت می افتند/رسیدنی در کار نیست/من،شانه به شانه مقصدم قدم میزنم.

  • sara :

    ببخشییییییید من دو تا سوال میتونم بپرسسسسسسم؟؟؟؟؟

  • sara :

    حالا میپرسم اولیشو اگه دوست دارید جواب بدید،اولیش اینه که اسم شما چیه
    کافه تنهایی؟ببخشیدا البته از رو کنجکاوی میپرسم:-)دومیشم اینه که اجازه هست
    از بعضی متنای اینجا استفاده کنم؟راضی هستید؟

    • کافه تنهایی :

      حقیقتش پست هایی که خودمون می ذاریم راضی هستیم ولی پست های علیرضا جان رو باید از خودش اجازه بگیرید.

      • گلبهار :

        اقای کافه تنهایی مجهول الهویه هستن بنده بهشون میگم اقای پشت صحنه..دررابطه با سوالت دومت هم اینا رو بیخیال هرچی خواستی کپی کن خواستن اون دنیا یقه تو بگیرن اصلا هرچی گفتن گوش نده همش بی ذکر منبع کپی کن یادت نره هاااا هرچی من میگم گوش کن حالا چن تا نوشته چیه که ناراضی باشن دو روز دنیا این حرفا رو نداره خوش باشید اقای مجنون هم پیداشون نی باز معلوم نی کجا سرشون گرمه اونوقتا خیلی فعال بودن یادش بخیر

  • sara :

    مرسی ولی……

  • sara :

    گلبهار جون ممنون ولی خب دیگه منصرف شدم استفاده نمیکنم از پستا ،اما عزیزم بازم مرسی راستی اینجا بدون تو صفایی نداره یه وقت نری دیر بیایاااااا

    • گلبهار :

      نظر لطفته سارایی ولی هر وقت خواستی بیا نوشته ببر اصلا یه گونی بیار برات پر میکنم کاری به این مدیرا نداشته باش مدیرای قدیم ابهت داشتن ادم میترسید الان دیگه فقط اسمشو یدک میکشن یعنی الانه که منو خفه کنن به خاطر تو هی میام حرف بزنم اخرش سرم به باد میره

  • گلبهار :

    جدایی درد بی درمان عشق است
    جدایی حرف بی پایان عشق است
    جدایی قصه های تلخ دارد
    جدایی ناله های سخت دارد
    جدایی شاه بی پایان عشق است
    جدایی راز بی پایان عشق است
    جدایی گریه وفریاد دارد
    جدایی مرگ دارد درد دارد
    خدایا دور کن درد جدایی
    که بی زارم دگر از اشنایی

  • گلبهار :

    یعین نمیذارین یکی از این پستا رو ۵۰ ;۶۰تا کامنت بذاریم من ذوق مرگ شم من دارم تلاش میکنم نتیجه نمیده زیرا شما هی جدید میذارین بنده با سرعت نور هم عمل کنم به شما نمیرسم حالا اگه موفق شدم جشن میگیرم

    • کافه تنهایی :

      الان این متلک بود

      باشه …

      • گلبهار :

        نه والا شما هم هرچی میگم میگین متلکه مگه من کیم خدایاااااااااااا درمورد من چی فکر میکنن من به ای خوبـــــــــــــــــــــــی گلــــــــــــــــــی !!!!!!!!!!!جدی بذارین یه پستو من ۵۰;۶۰تا کامنت بذارم اینی که میگم شما هی پست میزارین از خوبیتونه مسئولیت پذیریتونه که تازه خدا پس کله تون زده سر عقل اومدین الان چیزی هستین که باید باشین اقایون افتاد اندرستند؟؟؟

  • گلبهار :

    از آسمان
    تا زمين
    راهي نيست
    اگر …
    اگرتو * ماه * شب باشي
    و من
    * برکه ي کوچک آّب *
    .

  • گلبهار :

    دوســـتــتــــــ دارم …

    گلایه از تـــــکراری بــــودنـــش نکن

    مشکل ازمـــ ــــ ــــن نیست !

    تــــ ــــ ــــو زیــادی دوستـــــــ داشتــنی هستی…

  • گلبهار :

    گاه گاه مرور میکنم خاطراتمان را …

    اما حیف…

    مگر کپی برابر اصل میشود؟

  • گلبهار :

    خاطرات نه سر دارند و نه ته …بی هوا می آیند تا خفه ات کنند . . .

    میرسند گاهی وسط یک فکر . . . !

    گاهی وسط یک خیابان . . .

    سردت می کنند . . . داغت میکنند . . .

    رگ خوابت را بلدند . . . زمینت می زنند . . .

    خاطرات تمام نمی شوند . . .

    تمامت می کنند!!!

  • گلبهار :

    قاصــــدک

    برو آن گوشــــه باغ

    سمت آن نرگــــس مســــت و

    بخوان در گوشــــش:یک نفر گوشــــه ی باغ

    یـــــاد تــ ـو را

    بــــوی تــ ـورا

    لحظـــه ای از یـــــاد نخواهـــد برد . .

  • گلبهار :

    تو مرا میفهمی
    من تورا میخوانم
    وهمین ساده ترین قصه یک انسان است
    من تورا ناب ترین شعر جهان میدانم وتو هم میدانی
    تا ابد در دل من می مانی

  • گلبهار :

    قرار است همیشه عاشقت باشم

    وقتی سر قرارم بمانم

    تمام جملاتم شعر است

    و ” دوستت دارم ” شاه بیت

    تمام ساعت های دنیا هیچ اهمیتی ندارند

    و نیش خند مضحک عابران

    من اینجا ایستاده ام

    در یک گوشه از دنیا

    و فریاد میزنم

    همیشه دوستت دارم

  • sara :

    بچه که بودم/تو برای من/ بادکنک بودی/و بعد/گل سرخی زیبا/در گلدان خانه/سر انجام تو کلمه/و من شاعر شدم/میدانم/فردا/تو قطاری مهربان خواهی شد/و مرا از اینجا خواهی برد

  • sara :

    میخواستم قهر کنم با بعضیاااااااا ولی دیگه دلم واسه گلبهار تنگ شد اومدم:-P:-P:-P:-P:-P

  • sara :

    چشمان تو گل آفتاب گردانند به هرکجا که نگاه کنی، خدا آنجاست…

  • گلبهار :

    شادم كه در شرار تو می سوزم

    شادم كه در خيال تو می گريم

    شادم كه بعد وصل تو باز اينسان

    در عشق بی زوال تو می گريم

    پنداشتی كه چون ز تو بگسستم

    ديگر مرا خيال تو در سر نيست

    اما چه گويمت كه جز اين آتش

    بر جان من شراره ديگر نيست

    شب ها چو در كناره نخلستان

    كارون ز رنج خود به خروش آيد

    فريادهای حسرت من گویی

    از موج های خسته به گوش آيد

    شب لحظه ای بساحل او بنشين

    تا رنج آشكار مرا بينی

    شب لحظه ای به سايه خود بنگر

    تا روح بی قرار مرا بينی

    من با لبان سرد نسيم صبح

    سر می كنم ترانه برای تو

    من آن ستاره ام كه درخشانم

    هر شب در آسمان سرای تو

    غم نيست گر كشيده حصاری سخت

    بين من و تو پيكر صحراها

    من آن كبوترم كه به تنهائی

    پر می كشم به پهنه درياها

    شادم كه همچو شاخه خشكی باز

    در شعله های قهر تو می سوزم

    گویی هنوز آن تن تبدارم

    كز آفتاب شهر تو می سوزم

    در دل چگونه ياد تو می ميرد؟!

    ياد تو ياد عشق نخستين است

    ياد تو آن خزان دل انگيزيست

    كاو را هزار جلوه رنگين است

    بگذار زاهدان سيه دامن

    رسوا ز كوی و انجمنم خوانند

    نام مرا به ننگ بيالايند

    اينان كه آفريده شيطانند

    اما من آن شكوفه اندوهم

    كز شاخه های ياد تو می رويم

    شب ها ترا بگوشه تنهایی

    در ياد آشنای تو می جويم…

    (اینو دوس میدارم تقدیم میکنم به همه برو بچ باحال کافه)

  • گلبهار :

    دلم را به تخت میبندم تا ترکت کند …
    فریاد میکشد ، میلرزد ، خمارت میشود …
    رها که شد او میماند و عمری وسوسه ی تلخِ دوباره خواستن تو !

  • گلبهار :

    دلگیــــــــــرم …
    از کســــــی کــــــه مـــــرا غــــــرقِ خـــــودش کــــــرد …
    امــــّــــــــا …
    نجــــــــاتم نـــــداد …

  • گلبهار :

    شایـد تو

    سُکـوت میـان کلامم بـاشـی

    دیـده نمی¬شوی

    امـــا مـن، تـو را اِحسـاس مـی¬کنم

    شایــد تــو

    هَیاهـوی قلبـم بـاشـی

    شنیـده نمـی¬شوی

    امـا مـن، تـو را نـفس مـی¬کشم

  • گلبهار :

    ديشب به ياد روي تو تنها گريستم
    تنهاي بي اميد چه شبها گريستم
    از چنگ غم بخلوت انديشه هاي عشق
    بردم پناه و بي تو در آنجا گريستم
    سر مي كشد چوشعله تمناي او ز دل
    زين جانگذاز درد تمنا گريستم
    پنهان نمي شود چكنم؟ ماجراي عشق
    در عشق او نهاني و آشكار گريستم
    يكروز خنده زد دلم از گرمي اميد
    عمري ز سرد مهری دنيا گريستم
    روشن نشد ز بخت سياهم چراغ عمر
    امروز از سياهي فردا گريستم
    آتش زدند بر دل من ، تا كه همچو شمع
    يكجا بسوختم دل و يكجا گريستم
    كوتاه بود عمر من و عمر گل ، دريغ
    (پروانه) سان به خنده گلها گريستم

  • گلبهار :

    سپيـــده كه سر بــزند
    دراين بيشه زارخـــــزان زده
    شايد گلــي بــرويـد
    شبيــه گلي كه دربهــــار رويـيــده
    پس بـه نــام زندگـي
    هرگز مگو هرگــــــز….!

  • گلبهار :

    ای کافه چی اونجایی که باید حتما یه چی بگم نمیذاری جوابتو بدم باش برات داریم حسابییییییییی جای دیگه جبران میکنم….راستی جنابعالی چرا دلنوشته نمیذارین اونوقت به من میگفتین شما همو که من گفتم فقط پشت صحنه فعالیت دارین وبسسسسسسسسس …

    • کافه تنهایی :

      سلام
      صبح به خیر
      اول صبحی چرا دعوا داری
      آخه تو از کجا می دونی من یه چی می گم؟
      ما انتقاد پذیریمون بالاست.
      اونم عصر یه چند تا می ذارم

  • گلبهار :

    سلام اقااااااا صبح مایل به ظهرتون بخیر وخوشی دعوامون کجا بود داشتیم باهم اختلاط میکردیم همینم نگم که میپوسم کاکو بنده دیشب جواب دادم که شما خواب پادشاهان ساسانی میدیدن اره برادر برو دست وصورتتو بشور چشمات خوب ببینه عصر حتما منتظر دلنوشته هات هستم نری از برادر مجنون بگیریا باس مال خودت باشه
    یا علی

    • sara :

      گلبهار راستی آقا علیرضا چرا دیگه نمیاد؟؟قبلا زیاد میومد

      • گلبهار :

        نمیدونم والا اگه دیدیش سلام منم برسون البته این همه پست که میبینی همه اوشون زحمتشو کشیدن منتها به نسبت قبلا اره حضورشون کمرنگ شده یادمه از وقتی دوستشون فوت کردن دیگه زیاد ندیدمشون شایدم در حال کسب علم هستن ویا …

  • کافه تنهایی :

    ok

  • گلبهار :

    ازهمان روزی که پایت را از زندگی ام پس کشیدی

    زندگی ام دگر پا نگرفت

  • گلبهار :

    قشنگ ترین لحظه هایم را با سخت ترین دقایقت عوض می کنم تا بدانی عاشق ترین پروانه ات بودم و مجنون ترین دیوانه ات هستم.

  • گلبهار :

    اینطور گویند که هر چیز اول و آخری …

    قبل و بعدی دارد…

    اما بدان من شاید قبل از تو بودم اما بعد از تو هرگز…

    یک جرعه عشق به اندازه’ اقیانوسی عظیم است

    و من اکنون عطش اقیانوسی دارم .

    آن زمان که من با باران دو چشمم

    تمام گیاهان باغ خیالت را

    چه کوچک و چه بزرگ

    با همه تشنگی که خود داشتم تشنگی میبریدم….

    باران کلامت آنچنان بر من نرم بارید

    که من و همه خاک دستی

    فواره وار بسویت رو به آسمان بگشادیم

    و رحمتت را شکر گفتیم

    و زان پس خورشیدی بر لبانم نشست

    و تو همچنان می باری…

    زاینگونه است که با هر ساعت دوریت

    قلبم بی اختیار گامی بسویت بر میدارد

    و با هر سلام و هر آمدنت

    گویی دوباره عاشق شدم ….

  • سهیلا :

    سلااااام علی

  • سهیلا :

    گله ای نیست …

    سرزمین وجود تو

    زیباترین

    مکان

    برای جان سپردن است …

  • گلبهار :

    هـــــر شـــــب …

    خوشبختیــ♥ـــت را دعـــــا میکنـــــم …

    ولـــــی …

    فقـــــط ” خــــــــــدا ” میدانـــــد …

    ” حســـــادت ”

    امانــــــــــم را بریــــــــــده …………..!

  • گلبهار :

    در آستانه ی فصلی به نام دلتنگی
    عبور میکنم از ازدحام دلتنگی
    بیا تا بسرایم برایت از ته دل
    فرازی از غزل ناتمام دلتنگی
    تصدق سر آن چهره گشاده ی تو
    اگر که عالم من شد بکام دلتنگی
    نگو که همسفر غصه ها چرا شده ام
    که همدم اند لب من و جام دلتنگی
    تمام عمر صبورانه جستجو کردم
    نبود جای خوشی در مرام دلتنگی
    خدا کند که نیفتد گذار بودن تو
    شبی ، دمی ، نفسی هم به دام دلتنگی
    تو در سپیده ی فردا به یاد من هم باش
    که آفتاب من آمد به بام دلتنگی !

  • گلبهار :

    برگرد…

    یادت را جا گذاشتی

    نمیخواهم عمری به این امید باشم

    که برای بردنش بر میگردی

  • گلبهار :

    خواب روياي فراموشي هاست !
    خواب را دريابم ،
    که در آن دولت خاموشي هاست
    با تو در خواب مرا
    لذت ناب هم آغوشي هاست
    (به سلامتی این پست که داره میره بالای ۵۰تا ..یوهوووووووووووو)

  • گلبهار :

    هیچ شباهتی با یوسف نبی ندارم !

    نه رسولم !

    نه زیبایم !

    نه عزیز شده ام !

    نه چشم به راهی دارم !

    فقط در چاه خاطرات تو افتاده ام

  • گلبهار :

    چه “شوري” ميزند دلم وقتي…

    در چشم ديگران

    انقدر “شيرين” ميشوي !

  • گلبهار :

    آغشته به “تو” میشود

    روحم ، نفسم ، بند بند وجودم

    وقتی در حصار دستانت بوسه باران میشوم . . .

  • گلبهار :

    یادت تمام هستیم را در خودش گم میکند

    مجنونتر از مجنون مرا در چشم مردم میکند

    من بی حضورت ، “با تو” در یک خانه در ذهنم قرین

    یاد تو قلبم را پر از حس ترنم میکند . . .

  • گلبهار :

    هنوز هم عاشقانه‌هايم را عاشقانه براي تو مي‌نويسم..
    هنوز هم در ازدحام اين همه بي تو بودن از با تو بودن حرف مي‌زنم..
    هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است..

    اين روزها ديگر پشت پنجره مي‌نشينم و به استقبال باران مي‌روم.
    مي‌دانم پائيز، هنوز هم شورانگيز است..
    مي‌دانم يکي از همين روزها کسي که نبض زندگي من است،
    کسي که جز تو نيست بازمي‌گردد..

    مي‌دانم تمام مي‌شود و ما رها مي‌شويم؛ پس بگذار بخوانم:
    اولين عشق من و آخرين عشق من تويي
    نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تويي..


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید