عطشناك آنم ... - کافه تنهایی

کافه تنهایی

عطشناك آنم …

عطشناك آنم
از این جا
تا جایی كه تویی
قدم نمی رسد
دست دراز می كنم
چیزی می نویسم
دریایی
دلی
قابی
غمی
از بی نشان
تا نشانی كه تویی
مرهم نمی رسد
در این جا و این دَم
رونقی نیست
عطشناك آنم
آن دَم نمی رسد …

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1027
برچسب ها : , , , ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • فرشته :

    هر ثانیه که می‌گذرد
    چیزی از تو را با خود می‌برد
    زمان غارتگر غریبی است
    همه چیز را بی اجازه می‌برد
    و تنها یک چیز را همیشه فراموش می‌کند …
    حس “دوست داشتن ِ” تو را… !
    “آنتوان دوسنت اگزوپری”

  • فرشته :

    خیال میکنم
    به پیش من ایستاده ای
    و چشم بر زمین انداخته ای
    بنگر اینگونه اندوه چشمانم را
    و لب بر لبان خشکیده ام بگذار
    و کلام آخر مرا بنوش
    که حرف هایم روبه خشکسالی دارند
    در نبود نگاهت …
    بشنو …
    “حسام – نبض یک مرد”

  • نیلوفر :

    .
    .
    .
    صبح خورشید آمد
    دفتر مشق شبم را خط زد
    پاک کن بیهوده است
    اگر این خط ها را پاک کنم
    جای آنها پیداست
    ای که خط خوردگی دفتر مشقم از توست!
    تو بگو!
    من کجا حق دارم
    مشق هایم را
    روی کاغذ های باطله با خود ببرم؟
    می روم
    دفتر پاکنویسی بخرم
    زندگی را باید
    از سر سطر نوشت!
    قیصر امین پور

  • گلبهار :

    ای جانممممممم بازم پستتتتت …مرسی مرسی مرسی

    • کافه تنهایی :

      درود

      امیدواریم که از این به بعد روال پست گذاشتن به همین شکل ادامه پیدا کنه

      :flr

  • گلبهار :

    اولین روز شهریور ماهت به خیر دوست من..

    نداشته هایت را بی خیال …
    غصه هایت را بی خیال…
    هر چه که تورا نا آرام میکند، بی خیال…

    همین که امروز نفس کشیده ای ؛ خوش به حالت!

    عمیق نفس بکش:
    *عشق را
    *زندگی را
    *بودن را
    بچش……….
    ببین………..
    لمس کن……
    و با تک تک سلولهایت لبخند بزن که:

    *زندگی زیباست *

    تابستان زیباست
    شبهای پرستاره اش ********
    گرما و درخشش طلایی خورشیدش
    روزهای بلندش…
    هندوانه و گیلاس و شربت خنک…
    طعم خوب کودکی ها…
    آبتنی سر ظهر…
    در جوی زلال آب با پای برهنه راه رفتن…

    همه زیباست
    لذت ببر و نفس بکش عمیییییییق

    سبز باشی …

  • گلبهار :

    کفشهایت چه خوشبختند
    در پا به پای تو
    مثل چشمهایم
    هستی و ُ نمی بینم ات!

    از تو نه شعری می خواهم وُ
    نه نگاهی
    گاهی فقط
    یک لبخند،
    یک لبخند، برایم بخند…

    “سهیل پاشازاده”

  • گلبهار :

    ﮔﺎﻧﺪﯼ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺍﺵ :
    ﺧﻮﺏِ ﻣﻦ ، ﻫﻨﺮ ﺩﺭ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ …
    ﺯﯾﺎﺩ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﯾﻢ ﻭ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﯾﺦ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ .
    ﺗﻮ ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺁﻧﮑﺴﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ، ﻭ ﻣﻦ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺁﻧﮑﺴﯽ
    ﺑﺎﺷﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ .
    ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﺴﺎﺯﯼ ﯾﺎ ﮐﻤﺒﻮﺩﻫﺎﯾﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﯾﺎ
    ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺖ .
    ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺧﻮﺩﺕ
    ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﺑﺸﻮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ….
    ﺧﻮﺏ ِ ﻣﻦ ، ﻫﻨﺮٍِِ ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﺵ
    ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﮐﻤﺒﻮﺩﻫﺎ . . .
    ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ…
    ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﻧﮓﻫﺎﯾﺶ ﺟﻮﺭ ﻧﯿﺴﺖ ،
    ﻫﻤﻪ ﺳﺎﺯﻫﺎﯾﺶ ﮐﻮﮎ ﻧﯿﺴﺖ ،
    ﺑﺎﯾﺪ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺳﺎﺯﺵ ﺭﻗﺼﯿﺪ ،
    ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﻧﺎﮐﻮﮎ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﺎﮐﻮﮐﺶ،
    ﺍﺻﻼ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺭﻗﺺ ﻭ ﺳﺎﺯ ﻭ ﮐﻮﮐﺶ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻦ،
    ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﺩ،
    ﺑﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ
    ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ،
    ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﺮﻕ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ،
    ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ،
    ﻣﯿﺎﻧﺴﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ،
    ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ،
    ﺑﻪ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ ،
    ﺑﻬﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻢ ﮐﻢ،
    ﺭﯾﺰ ﺭﯾﺰ،
    ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ،
    ﻧﻢ ﻧﻤﮏ…
    ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺁﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ.
    ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺻﺎﻑ ﺍﺳﺖ،
    ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺑﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺑﺎﺭﻧﺪﮔﯽ.
    ﻫﺮ ﺟﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید