شب تنهایی خوب - کافه تنهایی

کافه تنهایی

شب تنهایی خوب

عاشقانه

گوش کن، دورترین مرغ جهان می خواند.

شب سلیس است، و یکدست، و باز.

شمعدانی ها

و صدادارترین شاخه ی فصل، ماه را می شنوند.

 

پلکان جلو ساختمان،

در فانوس به دست

و در اسراف نسیم،

 

گوش کن، جاده صدا می زند از دور قدم های تو را.

چشم تو زینت تاریکی نیست.

پلک ها را بتکان، کفش به پا کن، و بیا.

و بیا تا جایی، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد

و زمان روی کلوخی بنشیند با تو

و مزامیر شب اندام تو را، مثل یک قطعه ی آواز به خود جذب کنند.

 

پارسایی است در آنجا که تو را خواهد گفت:

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه ی عشق تراست.

 

[سهراب سپهری]

بازدید : 2321
برچسب ها : , , ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • مریم :

    بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه ی عشق تراست.

    ممنون از انتخاب زیباتون

  • گلبهار :

    عادت کرده ام به اینکه همیشه در بحران های زندگیم خودم هوای خودم را داشته باشم
    در شب های بیخوابی خودم برای خودم لالایی بخوانم
    وقتی بغض میکنم خودم خودم را در آغوش بگیرم و دلداری بدهم
    میبینی ؟ تنهایی با همه ی دردی که دارد مرا “مرد” بار آورده ، آنقدر که با همه ی “زنانگی ام” “مردانه” به خودم تکیه میکنم !

  • گلبهار :

    ای می از چشم تو آموخته ، گیرایی را
    کرده گل پیش لبت ، مشق شکوفایی را
    غزل و قول من از توست که در مکتب عشق
    بلبل از فیض گل آموخته ، گویایی را **
    همچو من در دگری شوق تماشایش نیست
    هر که شد شیفته آن چشم تماشایی را
    ای دو چشم تو ، دو دریای شبانه ! چه کنم ،
    گر به دریا نزنم ، این دل دریایی را ؟
    شهروایند همه پیش تو خوبان ، ای تو
    سکه ی تازه به عالم زده ، زیبایی را !
    کی حکایت کند آن بوسه و آن لب با من
    فصلی از قصّه ی شیرین شناسایی را ؟ ***
    شب اگر باشد و می باشد و من باشم و تو
    به دو عالم ندهم ، گوشه ی تنهایی را
    گل نیلوفر من ! پیش تو می یابد دل
    نیرو انای خود ــ آرامش بودایی را ــ
    من و اندیشه ی زیر و زبر و سود و زیان ؟
    من که بر سنگ زدم ، شیشه ی دانایی را ؟
    کافر عشقم اگر پیش تو از دل نکنم ،
    ریشه ی طاقت و بنیان شکیبایی را
    با همه لاف خرد ، عقل به حیرت در ماند
    خواست تا حل کند ، این عشق معمایی را
    حسین منزوی

  • گلبهار :

    قصـــه با طعــــم دهان تو شنیـــدن دارد
    خــواب،در بستـــر چشمان تو دیدن دارد
    وقتی از شوق به موهای تو افتاده نسیم
    دست در دست تو هــر کوچــه دویدن دارد
    تاک، ازبوی تَنَت مست، به خود می پیچد
    سیب در دامنت احســـــاس رسیدن دارد
    بیــخ گوش تو دلاویزترین بـــاغ خــــداست
    طعـــم گیلاس از این فاصله چیــــدن دارد
    کودکی چشم به در دوخته ام…تنگ غروب
    دل مـن شـــــوقِ در آغــــــــوش پریدن دارد
    “بوسه” سربسته ترین حرف خدا با لب توست
    از لب ســـرخ تــــو این قصـــــه شنیدن دارد…!
    اصغر معاذی

  • گلبهار :

    امشب دلم از آمدنت سر شار است
    فانوس به دست کوچه ی دیدار است
    آن گونه تورا در انتظارم که اگر
    این چشم بخوابد آن یکی بیدار است
    ایرج زبردست

  • گلبهار :

    سرخ میشوی وقتی می شنوی دوستت دارم
    زرد میشوم وقتی می شنوم
    دوستش داری….
    چهارشنبه سوری راه انداخته ایم
    سرخی تو از من زردی من از تو!
    همیشه من می سوزم….و همیشه تو می پری….‬
    حسین پناهی

  • گلبهار :

    چند روزی است که تنها به تو می اندیشم
    از خودم غافلم اما به تو می اندیشم

    شب که مهتاب درآیینه ی من می ر قصد
    می نشینم به تماشا به تو می اندیشم

    همه ی روز به تصویر تو می پردازم
    همه ی گریه شب را به تو می اندیشم

    چیستی ؟ خواب و خیالی ؟ سفری ؟خاطره ای ؟
    که دراین خلوت شب ها به تو می اندیشم

    لحظه ای یاد تو از خاطرمن خارج نیست
    یا درآغوش منی یا به تو می اندیشم

    اگر آینده به یک پنجره تبدیل شود
    پشت آن پنجره حتی به تو می اندیشم

    تو به حافظ به حقیقت به غزل دلخوش باش
    من به افسانه نیما به تو می اندیشم

    نه به اندیشه ی زیبا ،‌نه به احساس لطیف
    که به تلفیقی از این ها به تو می اندیشم

    تو به زیبایی دنیایِ که می اندیشی؟؟
    من که تنها به تو، تنها به تو می اندیشم

    محمد سلمانی

    • erfan :

      تو به زیبایی دنیایِ که می اندیشی؟؟
      من که تنها به تو، تنها به تو می اندیشم…
      ………..
      مرسیییییی…

    • مریم :

      چقدر زیبا گلی. خیلی خوشم اومد. مرسی از شاعرش و ممنون از تو بابات انتخابش

      • گلبهار :

        خواهش میکنم راستی اقا عرفان ایندفعه که رفتم وبگردی دوتا اسم تو خاطرم موند گفتم بهتون بگم اینارو فکرکنم از اونجاها اوردم یکی اسمش لحظه ها بود اون یکی هم عاشقانه ها..

  • erfan :

    گوش کن، جاده صدا می زند از دور قدم های تو را.
    چشم تو زینت تاریکی نیست.
    پلک ها را بتکان، کفش به پا کن، و بیا…
    ………….
    یعنی خاطره انگیزترین شعر عمرمه…
    ممنون…
    واقعا مرسی….

  • ارمغان :

    زندگی شوق رسیدن به همان
    فردایی است که نخواهد آمد
    تو نه در دیروزی و نه در فردایی
    ظرف امروز پر از بودن توست
    شاید این خنده که امروز دریغش کردی
    آخرین فرصت همراهی با امید است

    سهراب سپهری

    • erfan :

      شاید این خنده که امروز دریغش کردی
      آخرین فرصت همراهی با امید است…
      ………
      خیلی ممنون…زیبا بود…
      خوش اومدین…

  • گلبهار :

    دلتنگ خنده هاي بهارانت در کوچه خزان زده دلم

    نگاه مهربانت را به انتظار نشسته ام

    يک شب از کوچه خيالم بگذر شايد

    عطر گيسويت خواب پريشانم را التيام ببخشد

  • گلبهار :

    دوباره مي سرايمت تو را که شاعرانه اي
    بهانه مي کند دلم تو را که بي بهانه اي
    هميشه چشم هاي تو دليل شعرهاي من
    ميان اين همه غزل فقط تو عاشقانه اي
    خدا تو را نيافريد مگر براي قلب من
    که از تبار صبحي و زلال صادقانه اي
    بخند خنده هاي تو بهانه ي ترانه هاست
    دليل هر سکوتي و شروع هر ترانه اي
    تو ضربدر دل مني و حاصل شما غزل
    هميشه جذر تو منم تويي که بي کرانه اي
    نهاد بي گزاره اي اگر چه بي خبر ولي
    رسيدي و براي من هميشه جاودانه اي
    رضا قريشي نژاد

  • گلبهار :

    من هستم و دوباره دلي بي قرار تو
    اين کوچه هاي خسته ي چشم انتظار تو

    منظومه ي بلند غزل هاي ناز من!
    خورشيد هم ستاره شود در مدار تو

    زيبا ترين تغزل باراني مني
    مي بالد عاشقا نه غزل در بهار تو

    عطري نجيب مي وزد از واژه هاي من
    هرگز نبوده اين همه شعرم دچار تو

    بخشيدم عاشقا نه دلم را به چشمهات
    باشد که بي بها نه شود در کنار تو

    جايي که عشق نيز دچار تو مي شود
    از من عجيب نيست شوم بي قرار تو

    رضا قريشي نژاد

  • sara :

    من دلم تنگ می شود برای تو،برای هرآنچه که تکانم می دهد تـــــا تــامل خـــویش،بـــــــرای خاطراتمان چیزهایی که تو، توهم می خوانیشان دلــم کــه تنـــگ می شــود پای لحظه های خالی از تو بــساط اشک پهن می کــنم گوش خیالم را به گذشته می چسبانم صدایت را از امواج پراکندهی زمان جمع می کنم پژواک صدایت بر دیوار ذهن می کوبد پر از آواز می شوم از تو،مگر غیر از این است که توهم هم وجود دارد؟باشد …به خودم دروغ نمی گویم!اما به حقیقت دقایق پریشان عاشقی سوگند دلم برای این توهم تنگ می شود.

  • sara :

     چو به چشم خویش چشم تو بدید/بی چشم تو خواب چشم از چشم رمید /ای چشم هم چشم به چشمت روشن/چون چشم تو چشم من دگر چشم ندید:-)

  • sara :

    بیا تا لیلی و مجنون شویم افسانه اش با من/بیا با من به شهر عشق رو کن خانه اش با من/نگو دیوانه کو زنجیر گیسو را زهم وا کن/دل دیوانه ی دیوانه ی دیوانه اش با من/بیا تا سر به روی شانه ی هم راز دل گوییم/اگر مویت به رویت شد پریشان شانه اش با من/نگو دیگر به من اندر دل اتش نمی سوزد/تو گرمم کن به افسون گرمی افسانه اش با من

  • sara :

    چه کار سختی از من طلب میکنند این دلتنگی های حل شده در بغض فراموشی ات،به دست من نیست که این سر سختی ها تو را با من لج میکنند بگذار فریاد بزنم!فــــــــــــــراموش نمیــــــــــــــشوی.

  • erfan :

    پیش از این دلخوش به این بودم که میخواهی مرا…
    آه ! میخواهی ولی…
    هر از گاهی مرا…
    …………
    دوستان شرمنده من تا یکشنبه نیستم ، نمیتونم بیام…ببخشید…
    موفق و پیروز و بامحبت باشید …

  • گلبهار :

    از تــاريــکــي نـمــي‌تــرســم ديـگـر از وقــتــي کـه گــم شـده‌ام در شـب ِ چـشـمـانـت…!

  • گلبهار :

    هـوای آمــدنـت ديــشـبـم بـه ســر مـي‌زد
    نــيــامـدي كـه بـبـيـني دلم چــه پـر مي‌زد
    بـه خواب رفـتـم و نيلوفـري بـر آب شكـفـت
    خيـال روي تو نـقشي بـه چـشم تـر مي‌زد
    شراب لعـل تو مي‌ديدم و دلم مي‌خواست
    هــزار وسـوسـه‌ام چـنـگ در جـگـر مـي زد
    زهي امـيد كه كامي ازآن دهان مي‌جست
    زهـي خـيال كـه دستـي در آن كمر مي‌زد
    دريـچه اي بـه تـماشاي غنـچه وا مـي شد
    دلــم چـو مــرغ گـرفـتــار بــال و پــر مـي‌زد
    تـمام شـب به خـيـال تـو رفـت و مـي‌ديـدم
    كه پشت پـرده اشكـم سپـيده سـر مي‌زد

    هوشنگ ابتهاج ه. ا. سایه

    • erfan :

      همیشه شعرای سایه قشنگ بودن…
      هوای آمدنت دیشبم به سر می‌زد…نیامدی که ببینی دلم چه پر می‌زد
      ممنون از انتخاب قشنگتون…

  • گلبهار :

    مثل يک جعبه جواهر

    که در بيابان به دست آدم داده اند

    نمي دانم باهات چکار کنم!

    “عباس معروفي”

  • گلبهار :

    صدايم کن عزيزم
    بگذار صدايت در گوش تنهايي ام ته نشين شود
    دستانم را بگير
    اجازه بده بهار
    از تلاقي سرانگشتانمان چشم باز کند
    کنارم بمان
    و نگذار فاصله ها
    به خاطره هايمان ريشخند بزنند
    دوستم داشته باش
    دنيا به کوتاهي يک خواب است
    و مرگ با زدن ضربه اي به شانه مان
    از خواب بيدارمان مي کند!
    دوستم داشته باش
    دوستم داشته باش
    دوستم داشته باش من
    از هر دستي که به شانه ام مي خورد
    مي ترسم …

    “مريم توفيقي”

  • گلبهار :

    گاهي
    يک پيراهن چهارخانه‌ي مردانه هم حتي
    مي‌تواند
    خانه‌ي آدم باشد
    که دل‌تنگي‌هايت را در جيبش بريزي
    و دگمه‌هايش را
    براي هميشه
    ببندي.

    “رويا شاه حسين زاده

  • گلبهار :

    بی تو یک سرسپرده ام که
    حتی رفتگر کوچه ها;نیمه شب
    وقتی در خلوتی گنگ از کنارش میگذرم
    حالش خراب میشود
    دلم گرفته است
    اما خیال تو
    تا انتهای این کوچه با من قدم می زند

  • گلبهار :

    در سکوت شب
    این سکوت طولانی شب
    و چشم هایی که خواب برایشان حرام شده
    به عشق می اندیشم
    که از لاجوردها
    به انتهای زمین سقوط کند
    و مرا در خویش حل کند
    عشق
    بهانه زندگی !!

  • گلبهار :

    وقتی چشمانم را روی هم می گذارم…

    خواب مرا نمی برد…

    تو را برایم می آورد!!!

    از میان فرسنگ ها …

    فاصـــــــــــــــــــــــــــــــــــله!!!!!

    وقتی چشمانم را روی هم می گذارم…

    خواب مرا نمی برد….

    دلتنگی و دوست داشتن تورو را برایم می اورد!!!

    از میان ان همه فرسنگ ها…

    فاصلـــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!!!

  • گلبهار :

    آدمها

    هرکدام

    بنا بر رسالتی

    در زندگی دیگری قرار گرفته اند!

    مانده ام

    رسالت تو در زندگی من چیست!؟

  • گلبهار :

    روزهای تکراری ، گذشت آن لحظه های بیقراری
    گذشت آن شبهای پر از گریه و زاری
    کمی دلم آرامتر شده
    فراموشت نکرده ام ، مدتی قلبم از غمها رها شده
    شب های تیره و تار من
    مدتی بیش نیست که میگذرد از آن روز پر از غم
    به یاد می آورم حرفهایت را
    باز هم گذشته ها میسوزاند این دل تنهایم را


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید