تا نسبت کرد اخوت شعر به من
می فخر کند ابوت شعر به من
بفزود چو کوه قوت شعر به من
شد ختم دگر نبوت شعر به من
[مسعود سعد سلمان]
دیدی که غلام داشتم چندان من
پرورده ز خون دل چو فرزندان من
در جمله از آن همه هنرمندان من
تنها ماندم چو غول در زندان من
[مسعود سعد سلمان]
در آرزوی بوی گل نوروزم
در حسرت آن نگار عالم سوزم
از شمع سهگونه کار میآموزم:
میگریم و میگدازم و میسوزم
[مسعود سعد سلمان]
آخرین دیدگاهها