زندگی را دوست بداریم - کافه تنهایی

کافه تنهایی

زندگی را دوست بداریم

عاشقانه

چقدر خوب است
که ما هم یاد گرفته‌ایم
گاه برای ناآشناترین اهل هر کجا حتی
خواب نور و سلام و بوسه می‌بینیم
گاه به یک جاهایی می‌رویم
یک دره‌های دوری از پسین و ستاره
از آواز نور و سایه‌روشن ریگ
و می‌نشینیم لب آب
لب آب را می‌بوسیم
ریحان می‌چینیم
ترانه می‌خوانیم
و بی‌اعتنا به فهم فاصله
دهان به دهان دورترین رویاها
بوی خوش روشنایی روز را می‌شنویم
باید حرف بزنیم
گفت و گو کنیم
زندگی را دوست بداریم
و بی‌ترس و انتظار
اندکی عاشقی کنیم

دسته بندی : جملات زیبا
بازدید : 2247
برچسب ها :
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • به یک پلک تو می‌بخشم تمام روز و شب‌ها را
    که تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را
    بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم
    فضا را یک‌نفس پُر کن به هم نگذار لب‌ها را
    به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
    تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را
    دلیلِ دل‌خوشی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم!
    چرا باید چنین باشد؟ نمی‌فهمم سبب‌ها را
    بیا این‌بار شعرم را به آداب تو می‌گویم
    که دارم یاد می‌گیرم زبان با ادب‌ها را
    غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
    برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقب‌ها را

    • گلبهار :

      چه زیبا بود من عاشق شعرم هرکی شعر داره بنویسه من استقبال میکنم….
      راستی کافه چی عکستون تکراریه به پست اه از این دل من مراجعه کنین شما یادتون میره ولی من یادم میمونه سال جدید شد شما عوض نشدین کافه هم خیلی تغییر کرده واقعا اینهمه زحمت میکشین من نگرانتونم خسته نشین..!!!!

  • sarah :

    سلام .وبلاگ جالبی داری ب جمع دوستان وبلاگ من بپیوند

  • erfan :

    آخ آخخخخخخخ….
    بی ترس و انتظار ، عاشقی کنیم :(
    مرسی…

  • erfan :

    ﺩﻟﯿﻞ ﻧﯿﺎﻣﺪﻧﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﺎﺭﺝ ﻧﯿﺴﺖ
    ﯾﺎ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺍﻡ ﯾﺎ …
    ﯾﺎ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ !!
    ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺍﻡ ؟!

  • sara :

    می خواهمت در شب ویرانی غزل
    جا مانده روی ثانیه ها رد پای تو
    می خواهمت ترنم شیرین عاشقی
    بارانی ام ..بخوان..بهانه بودن ..صدای تو

  • sara :

    زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
    زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
    زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
    زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
    زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
    زندگی، فهم نفهمیدن هاست
    زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
    تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
    آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
    فرصت بازی این پنجره را دریابیم
    در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
    پرده از ساحت دل برگیریم
    رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
    زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
    وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
    زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
    زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
    زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
    لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
    من دلم می خواهد
    قدر این خاطره را دریابیم.                          

    • erfan :

      زندگی رسم پذیرایی از تقدیر است…
      من دلم می خواهد…
      قدر این خاطره را دریابیم…
      ………
      انصافا چه تفکرات قشنگی داشتن این شاعرا…کلا یه جور دیگه زندگی رو میدیدن…روحشون شاد…
      …….
      ممنون

  • گلبهار :

    سلـــــــــــــــــــــــــــام عرض میکنم خدمت مدیرای عزیز وبچه های گل کافه تنهایی ..یادم رفت چی میخواستم بگم خیلی حرفا داشتمو ذوق مرگ شدم اومدم ازمدیریون گرامیون بابت پست های قشنگ واز بچه ها بابت کامنتاشون که حرف نداشت تشکر میکنم ودیگر هیچ…
    یاعلی

  • گلبهار :

    آدم های ساده را دوست دارم
    همان ها که بدی هیچکس را باور ندارند
    همان ها که برای همه لبخند دارند
    همان ها که همیشه هستند ، برای همه هستند
    آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد
    عمرشان کوتاه است بس که هر کسی از راه می رسد یا ازشان سو استفاده می کند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد
    آدم های ساده را دوست دارم چون بوی ناب “آدم” میدهند !

  • sara :

    گل آمد و همه در باغ با مي و جامي
    من و خرابه هجر و غم گل اندامي
    هواي ديدن گل شد، روا مدار، اي دوست
    که بي رخت گذرانم چنين خوش ايامی
    گلبهار توش گل داشت منم واسه تو نوشتم:-)سلام عزیزم خوش اومدی تو نبودی من اینجا احساس غربت میکردم;-);-):-)

    • گلبهار :

      سلام سارایی ممنون عزیزم نظر لطفته قربون محبتت منم دلم برا همه تنگ شده بود دیگه انشالله در خدمتیم

  • sara :

    لبریز از عاشقانه های بی مخاطبم،
    محض بی کسی شعرهایم برگرد…

  • گلبهار :

    میگویند زمان طلاست اما من چشیدم
    دروغ میگویند ، زمان آتش است
    ثانیه به ثانیه اش میسوزاند و تا به شعله ات نکشد نمیگذرد …

  • گلبهار :

    آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت
    که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف
    و من از دور ببینم که پر از لبخند است :
    چشم و دنیا و دلت !

  • sara :

    تو نیستی که ببینی، چگونه پیچیده است طنین ِ شعر ِ نگاه ِ تو درترانه ی من
    تو نیستی که بیبنی چگونه می گردد نسیم روح تو در باغ بی جوانه من
    چه نیمه شب ها کز پاره های ابر سپید به روی لوح سپهر ترا چنانکه دلم خواسته است، ساخته ام !
    چه نیمه شب ها وقتی که ابر بازیگر هزار چهره به هر لحظه می کند تصویر به چشم همزدنی میان آن همه صورت، ترا شناخته ام !
    به خواب می ماند تنها به خواب می ماند
    چراغ، آینه ، دیوار، بی تو غمگینند
    تو نیستی که ببینی چگونه با دیوار به مهربانی یک دوست، از تو می گویم
    تو نیستی که ببینی، چگونه از دیوار جواب می شنوم
    تو نیستی که ببینی ، چگونه، دور از تو به روی هرچه در این خانه ست غبار سربی اندوه بال گسترده است
    تو نیستی که ببینی دل رمیده من!بجز تو، یاد همه چیز! را رها کرده است 
    “فریدون مشیری”

  • sara :

    سکوت را تجربه کن و آیینه صفت شو
    زندگی را در خود منعکس کن
    ذهن خود را به آلبوم خاطرات مرده تبدیل نکن
    همچون آیینه باش و لحظه لحظه زندگی کن
    آیینه هرگز عکسی را در خود نمی گذارد همواره خالی است
    عشق رایحه و روشنایی شناخت خویشتن و خود بودن است
    عشق لبریزی شور و مستی است…سهیم شدن خویشتن با دیگران است
    وقتی در میابی که از هستی جدا نیستی عشق تحقق میابد
    عشق رابطه نیست مرتبه ای از وجود است
    عشق به هیچ کس تکیه ندارد
    آدمی عاشق نمی شود بلکه عین عشق می شود
    البته وقتی عین عشق شد عاشق نیز هست
    عاشقی محصول عشق است نه منبع عشق
    اگر ندانی که کیستی عاشق نیز نخواهی بود
    اگر ندانی که کیستی عین ترس خواهی شد ترس نقطه ی مقابل عشق است …
    نقطه مقابل عشق نفرت نیست نفرت عشق وارونه است در عشق آدمی بسط میابد در ترس آدمی منقبض میشود عشق درهای دل آدمی را میگشاید…ترس درهای دل آدمی را می بندد
    عشق اعتماد میکند و ترس شک می کند
    در ترس آدمی احساس تنهایی میکند و در عشق آدمی محو میشود
    در عشق مرزهای وجود آدمی میریزد
    و بدین سان درختان …پرندگان… آب ها… ابرها ماه و خورشید و ستاره ها پاره ای از وجود آدمی میشوند
    عشق هنگامی تحقق می یابد که تو آسمان درون خویش را تجربه کرده باشی
    مراقبه کن – سکوت و آرامش ذهن غواص وجود خود شو و به عمق وجود خود برو
    وقتی پرندگان میخوانند خوب به آوازشان گوش بسپار
    وقتی به آستانه ی گلی می رسی با حیرت گرم تماشایش شو
    اجازه نده دانسته های کهنه و بیات حجاب نگاه تو شوند
    به چیزی برچسب نچسبان
    یاد بگیر سازی را بنوازی
    آدم ها را ببین و با آنها در آمیز هر انسانی آیینه ایست که خدا را به شیوه ی ویژه خود به تو نشان میدهد
    از آدم ها یاد بگیر… نترس هستی تو را به شیوه های گوناگون حمایت میکند اعتماد کن اعتماد تو را از نیروی عشق سرشار میکند
    نیروی عشق همه هستی را متبرک میکند
    عشق به خودی خود کامل است
    نیازی نیست عشق کاملتر از آن چیزی شود که هست
    میل به کامل کردن عشق نتیجه ی فهم غلط از عشق است
    دایره دایره است ما دایره کامل تر و ناقص تر نداریم
    همه دایره ها کامل اند اگر کامل نیستند دایره نیستند کمال ذاتی عشق نیز هست
    تو نمی توانی کم تر یا بیشتر عشق بورزی
    تو یا عشق می ورزی یا عشق نمی ورزی.

    • erfan :

      متن قشنگی بود…
      ترس نقطه مقابله عشقه نه نفرت…
      خیلی ممنون…

    • گلبهار :

      ممنون سارایی ولی ذهن من البوم خاطرات مرده هس..
      اونجاشم قشنگه که گفته مث ایینه باش تو لحظه ها زندگی میکنه خیلی قشنگه دمت گرم

      • sara :

        عزیزم تو با این شعرای قشنگی که میذاری اینجا معلومه که ذهنت مثل یه باغ پر گل میمونه و پر از گلای قشنگه،خاطرات مرده رو بریز دور،خواهش میکنم گلبهار جانم.

        • گلبهار :

          ای به چشم…من تو کافه که میام اصلا زمانو ومکانو حس نمیکنم حس خوبی بهم میده سعی میکنم بیشتر وقتمو اینجا بگذرونم تا لحظه هایی خوبی برام رقم بخوره

    • Alireza :

      سلام سارا جان یا به قول گلبهار خانوم سارایی عزیز … واقعا لذت بردم از این متن زیبا خیلی خیلی خیلی زیبا بود واقعا باعث افتخاره که چنین دوستان خوب و با کمالاتی در این کافه تنهایی دور هم جمع شدن و کافه تنهایی به این دوستانش میباله …

      • sara :

        سلام آقا علیرضای عزیز خواهش میکنم،من وقتی میام اینجا و دلنوشته ها و متنهای شما و دوستان رو میخونم واقعا لذت میبرم و از شما مدیران گرامی و دوستان گلم:گلبهار جان و آقا عرفان و ….به خاطر نوشته های زیباشون ممنونم.

  • گلبهار :

    زندگی زیباست اگر زیبا ببینیم
    دست به دست هم دهیم تنها نشینیم

    زندگی زیباست اگر مهربان باشیم
    درون قلب هم جاودان باشیم

    شاهین سادات ناصری

  • sara :

    نوبر است این چشم ها،حیف است خوابش می کنی
    تا به کی قلب مرا هر شب خرابش می کنی؟
     آنقدر سیب گناه از چشم هایت می کند
    مطمئنا یک شبی آدم حسابش می کنی
     کاش می شد کوچه ای باشم که شب ها در سکوت
    با قدم هایت دچار اضطرابش می کنی
     باشد از جنس خدایی پس خدایی کن بگو
    کی دعایی را که کردم مستجابش می کنی؟
     خانه ای می سازم از عشق تو در رویای محض
    با وجود آنکه می دانم …… خرابش می کنی! 

  • parisa :

    سلام به همه دوستان. و همچنین علیرضای عزیز.
    گلبهار جون متنهات زیباست مرسی عزیزم

    • گلبهار :

      سلام پریسا جان وممنون نظرلطفته

    • Alireza :

      یک سبد از عشق دارم
      می فروشم آنرا
      قیمتش ، ناز ِ نگاه است و سلام
      و در اندیشه ی کوته نظران
      قیمتش ارزان است
      لیک من می دانم
      باز هم می ماند
      روی ِ دستم این عشق …
      سلام پریسا جان ممنون دوست خوبم که کافه تنهایی رو با وجودت گرما بخشیدی …

  • گلبهار :

    کافه چی به قسمت با هم زود به زود سر بزنین اقا ایمانو فراموش نکنین یادتونه میگفت دلخوشیش اونجاس که میاد پ باید به فکرهمه باشین

  • گلبهار :

    آنچه بار زندگی را بردوش ما سنگین تر می سازد

    عموماً زیاده روی در خود زندگی است

  • گلبهار :

    آرام ؟
    آرام برای چه باید گرفت ؟

    وقتی بمیریم ، خود به خود آرام می گیریم
    پیش از آنکه بمیریم که نباید بمیریم

    «کلیدر _ محمود دولت آبادی»

  • گلبهار :

    به سان رود…

    که در نشیب دره..

    سر به سنگ می زند…

    رونده باش…

    امید هیچ معجزی ز مرده نیست…

    زنده باش…

    «هوشنگ ابتهاج»

  • گلبهار :

    به جهان چشم گشودن در دست ما نیست

    و از آن چشم بستن هم در دست ما نیست

    ولی به جهان با چشم باز، نگریستن چرا …

  • گلبهار :

    می دانی چه موقع از روی دوچرخه می افتی؟

    زمانی که رکاب زدن را فراموش کنی ،

    زندگی نیز اینگونه است …

  • گلبهار :

    زندگی کسالت بار نیست، بلکه کسالت در مردمی است که از پشت عینکهای دودی و تیره به دنیای خود نگاه میکنند.

    خیلی از افراد در بیست و پنج سالگی میمیرند، اما تا هفتاد سالگی دفن نمیشوند. این برای من یک راز بزرگ است که چرا بعضی از انسان ها به هر جایی که نگاه میکنند، زیبایی و لطافت میبینند و حال آن که این زیبایی ها بر دیگران پوشیده است.

  • گلبهار :

    صدف‌های دریا ، صدای دریا را با خود دارند،

    و فلس‌های ماهی بوی ماهی را؛

    کاش کاری کنیم که در زندگی و بودنمان ، عطر و بویی از انسانیت، دنیا را احاطه کند …

    کاش کاری کنیم …

  • گلبهار :

    زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور

    و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان . . .

  • گلبهار :

    سکه های پول همیشـــه صدا دارند
    اما اسکناس ها بی صـــــــــــــدا هستند
    پس هنگامی که ارزش و مقام شما بالا میرود
    بیشتـــــــر آرام و بی صــــــــــــــــــدا باشــــــــــید .

  • گلبهار :

    اقا من داستان ودکلمه و جملات فلسفی و موسیقی ومینیمال میخوام تو لیست کافه هس من میخوام کسی هم خواس بیاد درخواست بده مدیریون یادشون رفته انگاری

  • گلبهار :

    آدمیان جاودان می‌شدند…
    اگر در می‌یافتند که از یک آغازند؛
    و به یک پایان خواهند رفت…
    که در عبور از این یگانه راه…
    یکدگر را ببینند و ویران نکنند!
    که به هم عشق هدیه دهند!
    آن‌گاه زمین سپید می‌گشت…
    از رنگ صلح…
    و آبی آسمان درخششی بس
    عظیم می‌یافت…
    آه!
    آدمیان جاوید می‌شدند،
    اگر در می‌یافتند…

  • گلبهار :

    مدیریون گرامیون من دلم یه چــــــــــــی میخواد باید بگم عرض کنم که دلم میخواد هفته ای حداقـــــــــــــــــــــــل دوتا پست بذارین اگه بیشتر شد هم بهتررررررررررررررر اوکی؟فکرکنم دوستان هم با من موافق باشن..لطفا به درخواست ما رسیدگی شود …
    من هرچی میگم از اون گوش اون وریتون در میره..درشو چفت کنین که ملکه ذهنتون بشه انشالله

  • گلبهار :

    میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم

  • گلبهار :

    زندگی ساختنی است نه ماندنی… بمان برای ساختن… نساز برای ماندن……

  • گلبهار :

    خواستم ازت تشکر کنم دیدم باز کلیدو خوردی..پس میگویم که مچکرم کافه چی دروووووووووووووود

  • گلبهار :

    دریاب کـه ایام گـل و صبـح جوانی / چون برق کـند جلوه و چون باد گـریزد
    ……………………………………………………………………………………….
    غم نان ، کاش بدانی غم نان یعنی چه / یعنی آدم به تب گندم از ایمان افتاد
    ……………………………………………………………………………………….
    روز شادی همه کس یاد کند از یاران / یاری آنست که هم را شب غم یاد کنیم
    …………………………………………………………………………………………
    زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش / نیست امید که همواره نفس برگردد
    ………………………………………………………………………………………..
    مهربانی صفت بارز عشاق خداست / یادمان باشد از این کار ابایی نکنیم
    ………………………………………………………………………………………
    نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی / چه بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید