دوستت دارم - کافه تنهایی

کافه تنهایی

دوستت دارم

عاشقانه

تمام آن چیزی که درباره‌ی تو در سرم هست
ده‌ها کتاب می‌شود
اما تمام چیزی که در دلم هست
فقط دو کلمه است
“دوستت دارم”

“ویکتور هوگو”

بازدید : 1836
برچسب ها : , , , , ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • گلبهار :

    کلماتم را
    در جوی سحر می‌شویم
    لحظه‌هایم را
    در روشنی باران ‌ها
    تا برای تو شعری بسرایم، روشن
    تا که بی‌دغدغه بی‌ابهام
    سخنانم را
    در حضور باد
    این سالک دشت و هامون
    با تو بی‌پرده بگویم
    که تو را
    دوست می‌دارم تا مرز جنون

    • ای عشقی که لبهای مرا
      از شرار بوسه ها سوزانده ای
      هیچ در عمق دو چشم خامشم
      راز این دیوانگی را خوانده ای؟

      هیچ میدانی که من در قلب خویش
      نقشی از عشق تو پنهان داشتم
      هیچ میدانی کز این عشق نهان
      آتشی سوزنده بر جان داشتم

      گفته اند آن كسی دیوانه است
      کز لبانش بوسه آسان می دهد
      آری اما بوسه از لبهای تو
      بر لبان مرده ام جان میدهد

      هرگزم در سر نباشد فکر نام
      این منم کاینسان تو را جویم به کام
      خلوتی میخواهم و آغوش تو
      خلوتی میخواهم ولبهای جام

      فرصتی تا بر تو دور از چشم غیر
      ساغری از باده هستی دهم
      بستری میخواهم از گلهای سرخ
      تا در آن یک شب تو را مستی دهم

      آه ای عشقی که لبهای مرا
      از شرار بوسه ها سوزانده ای
      این کتابی بی سرانجامست و تو
      صفحه کوتاهی از آن خوانده ای ..

  • گلبهار :

    ﻣﻦ ﻫﻨوز
    ﮔﺎﻫﯽ
    ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ …
    ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ …
    ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ …
    ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
    ﺍﻣﺎ ﻣﻦ
    ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ
    ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ.

    • گلبهار خانوم
      “عجیب است این واگویه های ذهن من از تو
      از خاطرات تو
      و سیر نشدن این روحم از مرور لبخندت
      از روشنی نگاهت
      بند بند نفسهایم را گره زده ای به یک تبسمت
      به یک تپش از قلبت
      شاید هم به تکرار هر روزه ی خاطراتت
      تو که در تمام وسعت نگاهم رخنه کرده ای و
      همه جا تو را میبینم و خاطره ی تو را غبار میگیرم
      تو … باز هم تو … و تنها تو …”

  • گلبهار :

    تو را دوست دارم و
    دوست داشتنت ، همه ي احساسم به تو نيست
    تو را مي ستايم و
    ستودنت، جبران تمام خوبيهاي تو نيست
    به تو محتاجم و
    احتياج ، تنها علت خواستن تو نيست
    كنار من نيستي و
    جاي خاليت عيانتر از بودن تو نيست
    از تنم دوري و
    به جانم كسي نزديكتر از تو نيست
    به اصالت واژه ها شك نكن
    اما
    هيچ واژه اي اصل معناي بودن تو نيست

    • ممنون گلبهار خانوم
      “اگر من خورشیدم. بهانه من برای طلوع دیدن رخ زیبای چون گل توست که در مقابل دیدگان من مستانه میرقصی و میبالی و به سمت من میآیی.
      اگر من خورشیدم. تمام وجودم در مقابل تو نور میشود و تمام وجود تو را بوسه باران می کند.
      گل من دوستت دارم.”

      • گلبهار :

        تو را مانند گلهاي بهاري دوست دارم
        عشق جانسوز تو را با بي قراري دوست دارم
        نغمه شاد تو را خوشتر ز آواز قناري
        اي پرستوي ز بام من فراري دوست دارم
        تا تو مي خندي به رويم با دو چشم مست وحشي
        زندگي را با همه بي اعتباري دوست دارم
        گريه با من الفت ديرينه دارد در غريبي
        مرغ بارانم که دائم اشکباري دوست دارم
        گر بپرسي دوستم داري هزاران سال ديگر
        با زبان شعري گويم آري دوستت دارم

  • یاس :

    کافه‏ ‏تنهایی‏ ‏یکی‏ ‏از‏ ‏بهترین‏ ‏کافه‏ ‏هایه‏ ‏مجازی‏ ‏بود‏ ‏که‏ ‏تا‏ ‏حالا‏ ‏دیدم.‏ ‏از‏ ‏نوشته‏ ‏های‏ ‏زیباتون‏ ‏ممنون.‏ ‏موفق‏ ‏باشید.

  • sara :

    این روزهاهیچ چیزسرجایش نیست جزتـــــــــــو!چه زیباجاگرفته ای دردلم…

  • sara :

    من نیز به آسمان نگاه کردم
    دزدانه
    در چشم ستارگان
    اما نه به تمامی آنها
    تنها به آنهایی که شبیه ترند
    به چشمان تو !

    • دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت
      تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت
      جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش
      گر در آیینه ببینی برود دل ز برت…

  • sara :

    اشکهایم که سرازیر میشوند…… دیری نمی پاید که قندیل می بندند… عجیب سرد است هوای نبودنت.

    • در بنفشه زار چشم تو
      من ز بهترین بهشت ها گذشته ام
      من به بهترین بهارها رسیده ام
      ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من
      لحظه های هستی من از تو پر شده ست
      آه!!!!
      در تمام روز، در تمام شب، در تمام هفته، در تمام ماه،
      در فضای خانه، کوچه، راه،
      در هوا، زمین، درخت، سبزه، آب،
      در دیار نیلگون خواب،
      ای جدایی تو بهترین بهانه گریستن
      بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام ….

    • آسمان نیستم که هر پرنده سهمی از من باشد!
      .
      من آن پرنده ام
      که سهم آسمانش را
      .
      .
      .
      فقط از چشمان ” تو ” میخواهد !!!…

      • گلبهار :

        اگر یک شب کنارش با دل آرام ننشینم
        مسکن های عالم هم نخواهند داد تسکینم
        به چشمان ضعیفم عاشقی خاصیتی داده است
        که آنچه دیگران در او نمی بینند می بینم
        نمی فهمند جز در تنگ ماهی های اقیانوس
        که دور از چشم هایش من چرا اینقدر غمگینم
        تو مثل دشتی از گل های حسرت مهربان هستی
        کنار چشمه هایت عصرها بابونه می چینم
        چه عصری می شود نان و پنیر و سبزی کوهی
        من و تو ، عطر چایی ، بعد ……… بالینم
        نمی خواهم به یادت باشم اما باز … اما باز
        نگاه آرزو مندم … سر از خواب سنگینم

        • یــــاد آن روزی که بــــــا تو در خیال
          روی ابر آرزو بگشوده بال
          دل به دریاهــــا سپرده نرم و شــــاد
          می وزید بر چهره مان امواج باد
          در افــــــق تاسینــــه ی کوه ســـپید
          یادگاری روی برگ پیر بید
          دستـــــمان در دست هم زنجیــــــر وار
          گل ستان پر بود از بوی بهار
          هر ستــــــــاره داستـــانی تازه بـــــود
          داستان عشق پر آوازه بود
          باد می آورد عـــــــطرت ســــــوی مـــــن
          می کشیدچون مخملی برروی من
          مـــــــست می گــــــشتم در آن حال و هوا
          از خود و، از خویش میگشتم جدا
          پـــــــر گشوده تا به ســـــــقف آســـــــمان
          همچو کاهی گرد خود پرپر زنان
          کو قـــــــــلم تا وصف آن حـــــــالم کنــــــد؟
          کو زبان؟ گویای احوالم کند

    • گلبهار :

      لم گرفته از این شهر

      که آدمهایش،

      همچون هوایش ناپایدارند…

      گاه آنقدر گرم که نفست میگیرد…

      گاه چنان سرد که بدنت میلرزد

      • آتش عشقت که قلبم را نماید گرم و داغ
        جوشش مهر تو در روح من است
        راه این گرمای روحت را ز روحم بر مبند
        بوسه ای بر لب بنه
        مشتعل سازم به هر دم جان و دل
        آفتاب قلب من باش و به شب ماه دلم
        تا ابد بر من بتاب …

  • sara :

    خیلی قشنگ بود ممنون.

  • sara :

    امروزتمام دلم رادریک کلام کوچک ،درتوخلاصه کردم.

    • مـــی خـــواهـــم داستــانـــی از علاقــــه ام بـــه تــــو را بنـویســم
      یـــکی بـــــود ، یــــکی …
      بــی خیال……..!!
      خــــلاصـــه اش میشود اینــــــکـه :
      دوستـت دارم …!

  • sara :

    خسته ام.. نه از راهی که آمده ام، یا انتظاری که گاه امانم را میبرد…
    خسته ام از تکرار ندیدنت….

  • sara :

    دستهایت را زیر تنهاییم ستون کن که من از آوارگی بی تو بودن میترسم.

    • زیبای من! آیینه ی تنها شدنم باش
      انگیزه ی وابسته به دنیا شدنم باش

      بامن نه به اندازه ی یک لحظه صمیمی
      اندازه ی در عشق تو رسوا شدنم باش

      لبخندبزن اخم مرا باز کن آنگاه
      سرگرم تماشای شکوفا شدنم باش

      چون اشک بر این دامن خشکیده فروبار
      ره توشه ی از دره به دریا شدنم باش

      حالا که قرار است به گرداب بیفتم
      دریای من! آغوش پذیرا شدنم باش

      یک لحظه به شولای مسلمانیم آویز
      یک عمر ولی شاهد ترسا شدنم باش

      مگذار که چون پنجره ای بسته بمانم
      ای عشق!بیا معجزه ی وا شدنم باش

    • امروز به تو فکر می کنم،
      ای محبوب نازنین، که هرگز به هیچ کسی که در این جهان زنده است،
      فکر نکرده ام.
      وآن گاه که به تو فکر می کنم،
      زندگانی بهتر و رفیع تر و زیباتر است.

  • sara :

    یادم میاید گفته بودی ساده و کوتاه نویسی را دوست داری ،تقدیم به تو…ساده و کوتاه تنها همین دو کلمه برگرد…دلتنگم.

    • تو بخواب
      من تمام شب های با تو بودن را باید بیدار باشم
      هر شب هزاران بوسه نذرت کرده ام!
      من میبوسمت ، خدا می شمارد
      یک ،
      دو ،
      سه . . .

  • maryam sadr :

    وااااااااااااااااااااااااااااایییی عالیه عالی
    باورتون نشه شاید چند وقتی فقط اینجام تو کافه شما :flr
    بازم ممنون تتنهایی منو این کافه پر میکنه


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید