زماني
با تكه اي نان سير مي شدم
و با لبخندي به خانه مي رفتم
اتوبوس هاي انبوه از مسافر را دوست داشتم
انتظار نداشتم كسي به من در آفتاب صندلي تعارف كند،
در انتظار گل سرخي بودم …
احمد رضا احمدي
Δ
+ 3 =
Notify me when new comments are added.