خیابان شعر بلندی ست ... - کافه تنهایی

کافه تنهایی

خیابان شعر بلندی ست …

عاشقانه

خیابان

شعر بلندی ست

وقتی من با قدم های تو قدم می زنم!

و شب

یکباره یکپارچه می شود،

از خواب هایی که تو را به من می رسانند

وقتی

من با چشم های تو چشم می بندم!

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 3415
برچسب ها :
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • erfan :

    إإإإ…این همون متنیه که فک کنم سارا خانوم گذاشته بود و من خوشم اومده بود… :)
    مرسی….
    ……………..
    من و تو قدم زدن زیر نم نم بارون….
    وااااای…عالیه

    • sara :

      آقا عرفان اینکه شما همه ی متنهارو با دقت میخونی و قسمت هایی رو که دوست داشتی مینویسی خیلی قشنگه .

      • erfan :

        خواهش میکنم…کامنت واسه خوندنه دیگه…
        از کامنتای قشنگ دوستانم انصافا نمیشه گذشت…
        حیف که آدم این همه مطلب قشنگ و بیخیال بشه…
        مرسی از همه…

  • گلبهار :

    باید می‌دانستم

    سرانجام

    تو را

    از اینجا خواهد برد

    این جاده

    که زیر پای تو نشسته بود.

    • sara :

      تو به چه چیزایی دقت میکنی دختر:-):-)

      • گلبهار :

        چه کنیم وقتی بیکارم میشینم کافه رو از جهات مختلف بررسی میکنم بخدا ایرادای الکی تا حالا نگرفتم خودشون شاهدن به عنوان عضوی کوچک از کافه ;دلم میخواد کافه مون خیلی قشنگ وتر وتمیز باشه بخدا هیج جا مث اینجا نیس اینجا عالیه حالا سال دیگه زنده بودم میایم تولدشو جشن میگیریم ما نبودیم هم شماها هستین

        • کافه تنهایی :

          درسته
          اگه چیزی هم گفته میشه شوخی داریم همونطور که قبلا هم گفتم شماها نباشین کافه رنگ و بویی نداره ،اتفاقا انتقاداتت به جا هستن (حالا پر رو نشو)
          همیشه پاینده و سربلند باشید

          • گلبهار :

            هههههههههههههههههههههههههه الان باید یه دونه از این شکلکا که دهنش یه متر بازه رو بذارم کوووووووووووووو پ چرا نیسسسسسسسسسسسسسس ؟؟؟میشه اضاف کنین کار سختی که نیس من از این کارا بلد نیستم که مث بقیه نمیدونم از کجا میارن تو قسمت با هم که داریم اینجا که دیگه جای خود داره پ لطفــــــــــــــــــا مسئولین به درخواست ما رسیدگی کنن

        • sara :

          عزیزم اتفاقا خیلی خوبه که دقت میکنی و مث من نیستی وقتی حرفاتو با شوخی میگی من خیلی خوشم میاد :-)

        • sara :

          وجودت اینجا خیلی موثره گلبهار جان حتی اگه انتقادم بکنی باز قشنگ و بجاست

  • گلبهار :

    چقد عکس این خیابونه که گذاشتین قشنگه!!!!

    • کافه تنهایی :

      سلام تو شبت صبح نمی شه اگه ایراد نگیری هان؟؟؟؟
      اینا قبل از اینکه بیان ساحل خیابون بودن. معلوم نیست؟
      تقصیر منه می گردم یه عکس شیک پیدا می کنم که بچه ها حال کنن ( بعضیا که سواد مواد درست و حسابی ندارن )
      حالا که اینطور شد از حالا از این عکس های شرک و خرش می ذارم تا حساب کار دستتون بیاد
      …………..
      بچه ها سواد مواد رو منظورم همگانی نبود و کلا شوخی کردم دور هم باشیم
      دلم می خواد شوخی کنم.
      حرفیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

      • گلبهار :

        سلام اقا پشت صحنه شما هم اموراتت نمیگذره اکه بهم چیزی نگی.. همو عکس شرک بذار بهتره تا اینکه تمام سعی ت رو میکنی که مطابق متن موجود عکس بذراری اینجوری دیگه اصلا ایراد نمیگیریم ومیگیم کلا تعطیل تشریف داری خخخخخخ وقتی ادم بفهمه ازش توقع دارن که اشتباه نکنه ولی وقتی نمیفهمه هرخطایی بکنه پای نفهمیش میذارن اینا درس زندگیه برو حال کن دارم مفتی یادت میدم خلاصه اینکه حالا بازم هرچی دلت خواس بار ما کن من سواد موادم از تو بیشتره که میری زورکی نمره میگیری برو درس بخون مگو درس چیست که سرمایه جاودانیست درس..

        • کافه تنهایی :

          ممنون که اینقدر عالی درس زندگی میدی.
          حالا من باید زورکی نمره بگیرم تو که ازت می ترسن نمرت رو میدن خودشون، باز من یه زحمتی می کشم
          بعدشم من می خواستم یه درس رو بگیرم ولی نمرم رو ندادن .

          • گلبهار :

            بنده درسخون بودم با معدل عالی دیپلم گرفتم نمیبینین اینهمه فهم وکمالات دارم شما هم از کامنتاتون معلومه که …..

  • گلبهار :

    افتادم به جاده ای که دوست می داشتم

    و جاده مرا برد

    برد

    برد

    به جایی که دوست نمی داشتم. . .

    شهاب مقربین

  • sara :

    پنجره را باز میکنم.. احساس قشنگ ِ ” تو ” می آید ،می نشیندبر پرده بر دیوار…من گیج ِ این همه ” تو “مست ِ مست کنار می آیم با خودم و با احساس ِ قشنگی که ” تـــو ” یی زندگی می کنم .

  • sara :

    فنجان تنها، درانتهای میز نشسته است میزی که صندلی‌اش تنها، درانتهای کافه نشسته است خیره به پنجره‌ای که تنها، درانتهای دیوار نشسته است دیواری که تنها، درانتهای کوچه نشسته است و کوچه که تنها و بی‌خیابان نشسته است !چرا که مدتهاست، خیابان به دنبال قدم‌هایت، رفته است…قهوه را هم میزنم و از پنجره کوچه را نظاره میکنم که چطور زانوی تنهایی خویش را بغل گرفته است دستم را روی میز میگذارم، ستونِ سرم میکنم و با تو هم‌قدم میشوم باران نمی‌بارد هوایت اما بس دلچسب است نگاهت افسوسِ نقاش‌نبودن را به من مینوشاندو آنقدر ادامه می‌دهدکه سیراب میشوم…نبودنت همه را بی‌تاب و بهانه‌گیر کرده       فنجان، میز، صندلی، پنجره، دیوار، کافه و کوچه رادلگرمشان میکنم که خیابان خواهد آمد بادستانی پر از قدم‌های تو.

  • sara :

    تمام روز دست در دست تو در شهر قدم زده است …خیالم خسته است خوابش میکنم…

  • parisa :

    وااااااااااااااااااااااااااااااای علیرضا مطالبت حرف نداره…. وافعا خسته نباشی خیلی خوشم میاد از وبت

  • ارمغان :

    آدمی که بی صدا قهر میکند میخواهد که بماند !
    که دوباره بخواهد ، که دوباره خواسته شود !
    و گرنه رفتن را که بلد است…

  • Soshin :

    چیزی در کلامم نیست

    جز دوستت دارم هایی که واژه نیستند

    مثل دم در پی بازدم حیاتم را رقم می زنند

    سلام دوست من، به وب ماهم سر بزنید

  • erfan :

    حالا که فضا آماده نقده منم ی انتقاد کوچولو داشتم…
    البته شرمنده ها…
    ولی فک کنم این ساعتایی که واسه کامنتا ، نوشته میشن اشتباهن…یعنی مثلا من ساعت هشت کامنت گذاشتم ولی زده ساعت ۰۲:۵۶ اونم قبل ظهر :)
    لطفا مسئولین پیگیری کنند :)
    مرسی…

    • گلبهار :

      من قبلا به مسئولین گفتم منتهاش باتری بنجل خریده بودن زود خراب شد باید خودمون یه فکری به حالش بکنیم هرکامنتی میذاریم ساعتشو هم درج کنیم شایــــــــــــــــــدیه ذره خجالت کشیدن به فکرعمران وابادانی این کافه باشنـد

  • گلبهار :

    تمام شهر زير پاي ماست

    وقتي دوشادوش هم

    از هر پس کوچه اي عبور ميکنيم

    و عشق را به خيابان ها مي اموزيم

  • گلبهار :

    یادم باشد دیگر هرگز خاطره هایم را کند و کاو نکنم!
    مثل آتش زیر خاکستر می ماند…
    حساب از دستم در رفته…
    چندمین بار است که با یاد نگاه آخرت آتش می گیرم…؟

  • گلبهار :

    عشق اگرچه حرف ربط نیست

    ربط می‌دهد مرا به تو

    شوق را به جان

    رنج را به روح

    همچنان که باد

    خاک را به دشت

    ابر را به کوه.

    “سیدعلی میرافضلی”

  • گلبهار :

    دوست داشتنت،

    اندازه ندارد!

    پایان ندارد!

    گویی بایستی بر ساحل اقیانوس و

    موج های کوچک و بزرگ مکرر را

    بی انتها، بشماری…

    “سید علی صالحی”

  • گلبهار :

    تصــــــور کن پاييــــــز باشد ..

    تـــــــو باشي

    و گرمي دست هايت

    آنگاه

    صداي خش خش برگ ها

    زير پاي مــــن و تـــــو

    قشـــــــــــنگ تـــــرين

    موسيقي دنيـــــــاست

  • وحید :

    سلام بر همگی و خسته نباشین واقعا جای خوبیه خیلی خوشم اومد اینجا با بقیه جاها خیلی فرق داره واقعا خسته نباشید دوستان………


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید