خلوتم را نشكن ….
شايد اين خلوت من كوچ كند
به شب پروانه
به صدای نفس شهنامه
به طلوع آخرين افسانه
و غروبی كه در آن
نقش ديوانگی يك عاشق
بر سر ديواری پيدا شد.
خلوتم را نشكن
خلوتم بس دور است
ز هوای دل معشوق سهند
خلوتم راه درازی ست ميان من و تو
خلوتم مرواريد است به دست صياد
خلوتم تير و كمانی ست به دست سحر
خلوتم راه رسيدن به خداست …
ایســــــتــــاده ام …
بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … !
مـــن ،
همیــن جا ،
کنار قـــول هـایت ،
درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،
محـــــکم ایــستاده ام !!
ممنون مدیر بسیار زیبا بود نزدیک عیده یه ذره پستا به سمت امید وامیدواری وشادی سوق بدی خوبه بعد عید هرچه دل تنگت میخواهد بذار البته این فقط یه نظر بود هرجور میلتونه
چه نقاش ماهری است فکر و خیال
وقتی که دانه دانه موهایت را سفید می کند
ﺑﺮﮒ ﺭﯾﺰﺍﻥ ﭘﺎﺋﯿﺰ ﺭﺍ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻦ ….ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺑﺮﮒ
ﻫﺎ ﺑﺮﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ
ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﻣﻌﻠﻖ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ …
ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺗﻌﻠﻖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ
ﺁﺳﻤﺎﻥ …
ﻣﺜﻞ ﺣﺎﻝ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺁﺭﻭﻣﻨﺪ، ﻧﻪ ﺁﺷﻮﺑﻨﺪ
ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﺷﺎﻥ
ﺭﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﮐﻨﯿﺪ …
ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﮔﻢ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺑﯿﻦ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ
ادت هست مادرم…؟ اسم قاشق را گذاشتـی :قطار … هواپـیما .. کشتـی … تا یه لقمه بـیشتر بخورم… یادت هست ؟شدی خلبان … ملوان … لوکوموتـیـو ران … میگفتـی بخور تا بزرگ بشی …جـیـگـر طلا بشی… و مـن عادت کردم که هر چیزی را …بدون ایـن که دوست داشته باشم … قورت بدهم… حتــــی … بغض های نترکیده ام
سلام عزیییییییزم
سلام سارایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی خوبی خوشحالم برگشتی حالا دلت واسه کیا تنگ شده با اعتماد به سقفی که دارم اولیش خودمم دومیشو بگو
مرسی گلبهار جونم آره اولیش که خود خودتی دلم واست یه ذره شده بوووووود دومیشم….بیخیال اصلا نگم بهتره;-)
ولی فکرکنم بدونم کیه هااااااااااااا حسم ششمم خیلی قویه
عمیق ترین و بهترین حرف از عشق اینست که :
عشق زاییده ی تنهایی است … و تنهایی نیز زاییده ی عشق است …
تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بی کس باشد … کسی در پیرامونش نباشد !
اگر کسی پیوندی ،کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست !
برعکس کسی که چنین اتصالی را در درونش احساس می کند …
و بعد احساس می کند از او جدا افتاده ،بریده شده و تنها مانده است؛ در انبوه جمعیت نیز تنهاست
خوشم به خلوت تنهاییم
لیاقت میخواهد واژه ما شدن
لیاقت میخواهد شریک شدن
تو خوش باش به همین باهم بودن های امروزت
من خوشم به خلوت تنهاییم
تو بخند به امروز
من میخندم به فرداهایت
کلاس عشق ما دفتر ندارد..شراب عاشقی ساغر ندارد..بدو گفتم که مجنون تو هستم..هنوز ان بی وفاباور ندارد
روز و شب فکر توام..درخواب میبینم تورا..خواب شب پوچ است..من بیدار میخواهم تورا
صدای پایش آرام آرام به گوشم می رسد
چیک چیک
گونه ام را بوسید
نم نم
از گوشه چشمم چکید
باز هم خاطراتم زنده شد
من و تو به یاد باران…
یا شاید
به یاد تو , من و باران…
فرقی نمی کند
چه در کنارم باشی …
چه در کنارش باشی …
زیر باران یاد تو مرا خیس میکند !
ممنون و بسیار زیبا. با گلی موافقم. بریم به سمت رویشی نو با انگیزه های بالا
ممنون مریمی انشالله اخرش کافه تنهایی بشه کافه شادی انشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــالله
انشاالله همه شاد بشن ولی کافه که با این شعرا شاد هست.من غم ندیدم
محتاجم……..به رویشی نه از این خاک
به زایشی نه از این دست
به قصه ای نه چنین تلخ
به باوری نه چنین پست
ببخشین این وب چن سالشه با توجه به ارشیو که هنوز یه سالشم نشده درسته؟
همین حدودا
ممنون…
متن خوبی بود…
عکس هم خیلی قشنگ بود…
به آدم آرامش میده….
مرسی…
سلام هربار که سری به کافه تنهایی میزنم از خوندن این همه مطالب زیبا بدون اغراق لذت می برم …
برای تک تک تون آرزوی سلامتی و موفقیت می کنم…
سلام ممنون نظر لطفتونه
ما هم همینطور
سلام زهرایی ممنون امیدوارم تو هم موفق باشی
در شب يلداي عشقت شب نشين باده ام
خسته از دلتنگيات با جام ها جان داده ام
نيستي هر لحظه اما با مني در شعر من
با خيالت مست در آغوش غم افتاده ام!
از: مينا معمارطلوعي
ترسم اخر ز غم عشق تو دیوانه شوم..بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم..انقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب..نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب…تقدیم به گلبهار خانوم
سلام …(یه پیشنهاد)گلبهار تو که استعدادت خوبه.شعر طنز هم هراز گاهی واسه از یکنواختی در اومدن خوبه.نظرتون چیه؟؟
تمام آرامبخش ها را بلعیده،چشم های طوفانی ات،درد بی چتری ام را پرنده باش لااقل، رویای باران گاه گاه…… دلم گرفته حرفی بزن!برفی نباش!حالا که خواب مرده است، تا ابد،با نبودنت هم درد دلها دارم… :-D دلم واسه دو نفر تنگ شد گفتم یه سری بزنم;-)
خیابان شعر بلندی ست وقتی من با قدم های تو قدم می زنم!و شب یکباره یکپارچه می شود،از خواب هایی که تو را به من می رسانند وقتی..من با چشم های تو چشم می بندم!
عااااااااااالی…
خیابان شعر بلندی ست وقتی من با قدم های تو قدم می زنم!…
بینهایت زیبا…
ممنون…
خواهش
کافه چی برو کنـــــــــــــــــــــــــار با سارایی بود باز تو اومدی چیکار خخخخخخخخ خیلی خنده م میگیره
دلم می خواد …..
حرفیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ممنون عرفان جان
در من…/ازدحام گنجشکهایی ست/که شاخه های عطر تو را/از نفسهای دلم میچینند/و در مزارع دوردست خواب و بیداری/تو را آشیانه میکنند/و من از نجوای دستانت/”عاشقانه” میچینم! پرویز صادقی
ایشششششششششششش نمیشه باهاتونم حرف زد معلومه حرفیه کسی میاد اینجا بخونه فکر دیگه ای میکنه میگه این کافه چی حتما……………… خخخخخخخخ ….
حالا چرا میزنی خو هرچی دوس داری بگو والااااااا
ﻣﺮﺍ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺁﺯﺭﺩﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻮﭺ ﮐﻨﻢ ﺍﺯ ﺷﻬﺮت
ﺑﮑﻨﻢ ﺩﻝ ﺯ ﺩﻝ ﭼﻮﻥ ﺳﻨﮕﺖ
ﺗﻮ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣﺖ ، ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺍﺯ ﻗﻠﺒﺖ
ﻣﯿﺸﻮﻡ ﺩﻭﺭﺗﺮﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺩﺭ ﺷﺐ ﻫﺎﯾﺖ
ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ :ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ !
ﻭﻟﯽ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﻧﻪ !!!(اس ام اس خور)
صد بار به سنگ کینه بستند مرا
از خویش غریبانه گسستند مرا
گفتند همیشه بی ریا باید زیست
آئینه شدم باز شکستند مرا
ایرج زبردست
سلام موفق باشی عالی بود دوست من
لطفا بگید با چه اسمی لینگنون کنم برام باعث اغتخاره