ای کاش می شد - کافه تنهایی

کافه تنهایی

ای کاش می شد

تصاویر عاشقانه

ای كاش می شد آنقدرخوب بود كه فرصت خوب بودن را از دیگران گرفت،

و ای كاش می شد كه آنقدر از بدیها دور می شدیم كه دیگر هیچگاه دست نازیبای بدیها به ما نمی رسید

چرا كه من هنوز باور دارم كه می توان بهتر زیست.

در راه متعالی شدن شرط اول قدم آنست كه باران باشیم، باران با سخاوتی كه هم بر كویر می بارد و هم در دشت سر سبز

آری اینگونه می توان بهتر زیست، عاشق تر ماند، شاعرتر شد و در نهایت جاودانه شد…

بازدید : 2928
برچسب ها : ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • erfan :

    شب که می شود…
    شروع می شود…
    “ای کاش ” های من…!!!
    ……………
    من هنوز باور دارم ، می توان بهتر زیست…عالیییییی…

    • بیا
      بیا و نسپار مرا به دست روزگار
      بیا و ببین
      بی تو
      چگونه
      مویم سپید میشود و
      بختم سیاه!!…..

      • گلبهار :

        کجايي هم نشين لحظه هاي داغ و تبدارم ؟
        ببين رفتي ومن با ابرها تا گريه مي بارم
        تصور کردنت تنها اميدم هست مي داني ؟
        اگر شاعر شوي، مي بيني ام با ماه بيدارم
        بيا يک لحظه، فروردين چشمانم !خدايم شو
        که تا پاييز سالي نانوشته فکر ديدارم
        هزاران چشمک مبهم ،هزاران قصه ي بي تو
        هزاران خنده ي مرده ،نميدانم چه بشمارم ؟
        ترانه با تو مي خندد،غزلها در نگاهت مست
        سپيدي از تو موزون شد وَمن تک بيتِ بيمارم
        مرا در شهر آدم ها رها کردي و من بي تو
        فقط يک دفتر شعر و کمي هم قاصدک دارم
        شبيه نقطه چينم که فقط پر مي شوم با تو!
        برو انگار بايد بي نهايت نقطه بگذارم

      • گلبهار :

        غریب آشنای من! لحظاتم بی تو سرد است و تاریک و آتشی که در وجودم از نبودنت شعل ور شده است نیز مرا گرم نمی کند.درد مرا دستهای تو مرهم است بیا تا با وجود تو این سرما را تحمل کنم. مرا نگاه تو بس است تا اتش وجودم را خاموش کنم، مرا زمزمه های تو نیاز است تا صدای پراندوه سکوت را از یاد ببرم.بیا که تو را سخت دلتنگم.

  • گلبهار :

    چه زیباست بخاطر تو زیستن
    و برای تو ماندن به پای تو بودن و به عشق تو سوختن
    و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن
    ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگیست
    بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست
    چه زیباست بخاطر تو زیستن
    ثانیه ها را با تو نفس کشیدن زندگی را برای تو خواستن
    چه زیباست عاشقانه ها را برای تو سرودن
    بدون تو چه محال و نا ممکن است زندگی
    چه زیباست بیقراری برای لحظه ی آمدن و بوئیدنت
    برای با تو بودن و با تو ماندن برای با هم یکی شدن
    کاش به باور این همه صداقت و یکرنگی می رسیدی

    ای کاش می دانستی مرز خواستنم تا کجاست …!

    • ممنون گلبهار خانوم …

      دل دل می کنم تا می خواهم
      از تو بنویسم؛ قشنگ ترین کلمات را
      کنارهم می گذارم ولی هیچ
      کدام وسعت عشق مرا نشان
      نمی دهد بی خیال هر چه
      کلمه می شوم و می نویسم
      دوستت دارم…

      • گلبهار :

        من از عهد آدم تو را دوست دارم
        از آغاز عالم تو را دوست دارم

        چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
        سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

        نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
        من ای حس مبهم تو را دوست دارم

        سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم
        به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم

        بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
        بگوییم با هم: تو را دوست دارم

        جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما
        تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

  • گلبهار :

    کاش مي شد آدم گاهي
    به اندازه‌ي نياز، بميرد…
    بعد بلند شود
    آهسته آهسته
    خاک‌هايش را بتکاند
    گردهايش بماند
    اگر دلش خواست،
    برگردد به زندگي…
    دلش نخواست،
    بخوابد تا ابد
    کاش مي‌شد گاهي آدم
    به اندازه‌ي نياز
    بميرد…!

  • گلبهار :

    خيلي تند رفت!
    کودکي هايم
    با آن دوچرخه قراضه اش
    کاش هميشه
    پنچر مي ماند…


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید