سلام . وای خدای من داشتم از غصه دق میکردم . چرا سایت باز نمیشد؟؟؟؟
دلم خیلی گرفته بود کلی غصه خوردم.
اونقدر خوشحال شدم که دوباره میتونم کافه عزیز و بقیه دوستان خوبمو ببینم که یادم رفت سلام عرض کنم.
سلام به کافه گرامی و عزیزم و دوستان خوبم. دلم خیلی براتون تنگ شده بود .
خبری نیست
منم و بی خیالی ابرهایی
که با تو و بی تو سرگردانند
وقتی تمام اتفاقات خوب
در حوالی گیسوان من می افتد ..
گاهی که نسیم می وزد
مثل دو سال پیش
مثل یک ساعت بعد
خدا را چه دیدی ؟
عاشقی در این شعر زندگی می کند
که هنوز به معجزه ایمان دارد
نگو که حق اعتراض ندارم
بُغض که می توانم بکنم
وقتی کسی در کوچه نیست ..
و رد پایی حتی
سایه ام را لگد نمی کند
اردیبهشت
قرار است بیاید
چه گلی به موهایم بزند
چه غلطی بکند برای بی سروسامانی ام
وقتی تو نیستی
بغض که می توانم بکنم ..
این کدامین گونه از آلزایمر است
وقتی تنها
بدی های تو را از یاد برده ام!
خوبیهایت هرچند ناچیز اما
همچون سایه های دم غروب
هر لحظه بیشتر قد می کشند!
پزشکت را به من معرفی کن
و بگو
چگونه یک شبه راهی را رفته ای
که من سالهاست
اندر خم اولین کوچه اش
گیر کرده ام!
این قرصهای دیازپام دیگر
برای علاج دردهای من کارگر نیستند!
فقط به خوابی می بَرَندم
که باز هم
تنها رویایش تویی!
دیدی که صبح میشود شب ها بدون من……؟؟؟ دیدی که میگذرد روزها بدون من……؟؟؟ این نبص زندگی بی وقفه میزند… فرقی نمیکند!!! بامن……!!! بدون من……!! دیروز گرچه سخت…… امروز هم ...
سلام . وای خدای من داشتم از غصه دق میکردم . چرا سایت باز نمیشد؟؟؟؟
دلم خیلی گرفته بود کلی غصه خوردم.
اونقدر خوشحال شدم که دوباره میتونم کافه عزیز و بقیه دوستان خوبمو ببینم که یادم رفت سلام عرض کنم.
سلام به کافه گرامی و عزیزم و دوستان خوبم. دلم خیلی براتون تنگ شده بود .
:lv :lv :lv :lv :lv :lv :lv :lv :lv :lv :lv :lv :lv :lv :lv
درود فرشته جان
نمی دونم در برای این لطف و حس شما دوستان به کافه چی باید بگم این مشکل از سمت دیگه پیش اومد که سعی ما بر این بود سریع حل شه ولی ….
بله کاملا درسته از دل نرود هر انکه از دیده برفت.
خبری نیست
منم و بی خیالی ابرهایی
که با تو و بی تو سرگردانند
وقتی تمام اتفاقات خوب
در حوالی گیسوان من می افتد ..
گاهی که نسیم می وزد
مثل دو سال پیش
مثل یک ساعت بعد
خدا را چه دیدی ؟
عاشقی در این شعر زندگی می کند
که هنوز به معجزه ایمان دارد
نگو که حق اعتراض ندارم
بُغض که می توانم بکنم
وقتی کسی در کوچه نیست ..
و رد پایی حتی
سایه ام را لگد نمی کند
اردیبهشت
قرار است بیاید
چه گلی به موهایم بزند
چه غلطی بکند برای بی سروسامانی ام
وقتی تو نیستی
بغض که می توانم بکنم ..
این کدامین گونه از آلزایمر است
وقتی تنها
بدی های تو را از یاد برده ام!
خوبیهایت هرچند ناچیز اما
همچون سایه های دم غروب
هر لحظه بیشتر قد می کشند!
پزشکت را به من معرفی کن
و بگو
چگونه یک شبه راهی را رفته ای
که من سالهاست
اندر خم اولین کوچه اش
گیر کرده ام!
این قرصهای دیازپام دیگر
برای علاج دردهای من کارگر نیستند!
فقط به خوابی می بَرَندم
که باز هم
تنها رویایش تویی!
سلام مدیر عزیز
هیچ دقت کردید چقدر پستهاتون زیباتر شده البته زیبا بود اما خیلی زیباتر و زیباتر شده ….
احساس خوبی به آدم میدن
ممنون از این احساس خوب
درود بر شما
ممنون از این روحیه ای که انتقال دادید
لیاقت کافه تنهایی ها خیلی خیلی بیشتر از چیزیه که فعلا در دسترسه.
شاداب باشید.
حالا چگونه از تو و اين عشق بگذرم
ای ريشه پا گرفته در اعماق باورم
بعد از تو گريه، گريه… فقط گريه ماند و من
در اشك هاي هر شبه ی خود شناورم
دیدن خواب تو با یک خنده، یعنی معجزه
پیش من باشی و من بیننده… یعنی معجزه
اینکه من با اینهمه اخم و بداخلاقی تو
بازهم سرشارم و بالنده، یعنی معجزه
لحظه ای که با بیان نام جادویی تو
هر خیال مرده گردد زنده، یعنی معجزه
حالتی که در هوایت بال میگیرم و بعد
می روم با عشق تا آینده ، یعنی معجزه
مطمئنا اینکه با یاد تو قلبم می شود
پر شر و شور و خوش و پاینده، یعنی معجزه
و بدون شک اگر با دیدن یک لحظه ات
ظرف شعرم می شود آکنده، یعنی معجزه …
عطر تو وقتی بیاید، سخت شاعر می شوم
بوی نابی اینچنین زاینده، یعنی معجزه
“شاعر: جواد مزنگی”