دل من تنگ تو شد ، کاش که پیدا بشوی - کافه تنهایی

کافه تنهایی

دل من تنگ تو شد ، کاش که پیدا بشوی

عاشقانه

دل من تنگ تو شد ، کاش که پیدا بشوی
که بیایی و در این تنگی دل جا بشوی
تو فقط امده بودی که دل از من ببری ؟
بروی ، دور شوی ، قصه و رویا بشوی ؟
انقلابی شده در سینه من ، فتنه ی توست
سبزی چشم تو باعث شده رسوا بشوی
من پس انداز دلم را به تو دادم که تو هم
بیمه ی عمر دلم روز مبادا بشوی
غرق عشق تو شدم ، بلکه تو شاید روزی
دل به دریا بزنی ، عازم دریا بشوی
حیف ما نیست که با عشق به جایی نرسیم
حیف از این نیست که تو این همه تنها بشوی ؟
نم باران ، لب دریا ، غم تو ، تنگ غروب
دل من تنگ تو شد ، کاش که پیدا بشوی

[ احسان نصری ]

دسته بندی : مطالب عاشقانه
بازدید : 1908
برچسب ها : , , , ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • گلبهار :

    ﺑﻌﺪ ﺭﻓﺘﻨﺖ
    ﻧﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﭘﻨﺠﺮﻩ
    ﺍﺷﺘﯿﺎﻗﯽ ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﺩﺍﺭﺩ
    ﻧﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﺷﺐ
    ﻣﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺳﺘﺎﺭﻩ …
    ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺁﺭﺍﻡ
    ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺗﯿﺮﻩ ﻭ ﺗﺎﺭﻫﺎﯼ ﻋﻨﻜﺒﻮﺕ …
    ﺍﯾﻨﺠﺎ
    ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻛﻢ ﺍﺳﺖ
    ﺑﺮﻧﮕﺮﺩ…!

    “ﺳﺎﺭﺍ ﺷﺎﻫﺪﯼ”

  • ویلان :

    ﭼﻪ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺷﺪﺿﺪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ،ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ،ﻭ……….. ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﺎﺧﺘﯿﻢ ﻭ ﺍﺳﻤﺶ ﺍﺭﺯﺷﻬﺎ ﺑﻮﺩ،ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺳﺨﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺳﻨﮓ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﺟﻨﮕﯿﺪﻩ ﺍﻡ.

  • رضا :

    سرزمينی در وطنم


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید