به معجزه عشق ایمان دارم ... - کافه تنهایی

کافه تنهایی

به معجزه عشق ایمان دارم …

دلتنگی
مثل کبریت کشیدن در باد….
دیدنت دشوار است.
من که به معجزه عشق ایمان دارم.
میکشم آخرین دانه ی کبریتم را…
در باد …!!
هرچه بادا باد …..!!

بازدید : 1246
برچسب ها : , , ,
اشتراک مطلب :
اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در توييتر اشتراک گذاري در گوگل پلاس اشتراک گذاري در فیس نما ايميل کردن اين مطلب

  • شوکران :

    عشق یک چرخه است
    وقتی عاشق میشوید، صدمه میبینید
    وقتی صدمه میبینید، متنفر میشوید
    وقتی متنفر میشوید، سعی میکنید فراموش کنید
    وقتی سعی میکنید فراموش کنید، دلتنگ میشوید
    وقتی دلتنگ میشوید…
    در نهایت دوباره عاشق میشوید….

  • شوکران :

    سلاااام به گلبهار عزیزم…دوست قدیمی و مهربون کافه…
    راستی آرام کجاست؟

  • گلبهار :

    سلام شوکران عزیز..انگاری بچه ها درگیر امتحانا هستن امیدوارم زود برگردن خیلی جاشون خالیه….

  • sepide :

    شوخی نیما یوشیج با میرداماد :

    میرداماد ، شنیدستم من
    که چو بگزید بُن خاک وطن

    بر سرش آمد و از وی پرسید
    مَلکِ قبر که : ” من ربک من ؟ ”

    میر بگشاد دو چشم بینا
    آمد از روی فضیلت به سخن :

    اسطقسی ست – بدو داد جواب –
    اسطقسات دگر زو متقن

    حیرت افزودش از این حرف، مَلک
    برد این واقعه پیش ذوالمن

    که : ” زبان دگر این بنده تو
    می دهد پاسخ ما در مدفن ”

    آفریننده بخندید و بگفت :
    ” تو به این بنده من حرف نزن

    او در آن عالم هم زنده که بود
    حرفها زد که نفهمیدم من! ”

    * نیما یوشیج

  • sepide :

    مژگان مردم افکن، چشمان کافرش بین
    هر گوشه صد مسلمان، مقتول خنجرش بین
    خون ستم کشان را بر خود حلال کرده
    خون خواریش نظر کن، طبع ستمگرش بین
    با یک جهان صباحت چندین ملاحتش هست
    اقلیم آن و این را یک جا مسخرش بین
    گر سایبان سنبل بر فرق گل ندیدی
    بر سر ز جعد مشکین چتر معنبرش بین
    من از سیاه بختی آورده رو به دیوار
    وان زلفکان زنگی بر روی انورش بین
    با بخت سرنگونم الفت گرفته زلفش
    افسون عشق بنگر، مار نگون سرش بین
    تا قلب عاشقان را تسخیر خود نماید
    از صف کشیده مژگان صفهای لشکرش بین
    گر شام تیره خواهی صبح دمیده بینی
    از طرهٔ شب آسا تابنده منظرش بین
    جان از جدایی او تسلیم کن فروغی
    امروز اگر ندیدی فردای محشرش بین

  • sepide :

    ﺩﺭﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻭﺍ ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ
    ﺑﺴﯿـــﺎﺭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗــﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﺩﯾـﺴﺖ ﮐﻪ
    ﺍﻧﺴـــﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓــﺮﯾـــﺎﺩ ﻭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ …
    ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﺳﻨﺪ،
    ﻧﻪ ﺑﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻫﻢ !…
    ” ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ “

  • sepide :

    شیرم و از دست آهویت، فراری می شوم
    می روم در گوشه ای، مشغول زاری می شوم

    می سپارم یال و کوپال پریشان دست باد
    های و هوی گریه های بیقراری می شوم

    می گذارم زیر پا قانون جنگل، هرچه باد
    بی خیال آنهمه قانون مداری می شوم

    شیرها حق داشتند، از جمع خود طردم کنند
    من فقط ننگم، دلیل شرمساری می شوم

    جای خونت، خونِ دلها می خورم از دست عشق
    اشکم و می جوشم و چون چشمه جاری می شوم

    پنجه وارونه به روی هر درختی می کشم
    پنجه روی قلب های یادگاری می شوم

    می کشم با “آ”ی آهم، میله میله دور خود
    خیره بر آواز غمگین قناری می شوم

    تا که چشمانت، خرامان باز از اینجا بگذرد
    در کمین، دیوانه ی لحظه شماری می شوم

    “دوستم داری؟” میان کوه، نعره می زنم
    دلخوش پژواک “آری.. آری.. آری” می شوم

    عاشقت هستم، نمیخواهی چرا باور کنی؟
    عاشقت هستم، که از دستت فراری می شوم

    عاقبت یک شب، به قعر دره ات خواهم پرید
    سینه چاک تو، غزال بختیاری می شوم

    شهراد میدری

  • sepide :

    می ارزد
    سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد
    عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد

    گرچه خاکسترم و همسفر باد ولی

    جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد

    تیشه بر ریشه قصری که در آن شیرین نیست

    بیستون بی تو به ویرانه شدن می ارزد

    یوسفم سینه ی من پیرهن پاره ی من

    ننگ این قصه به افسانه شدن می ارزد

    خاک خامم عطش آتش و می در دل من

    بزن آتش که به پیمانه شدن می ارزد

    شانه ام زیر غم عالم و آدم اما

    یک نفس زیر سرت شانه شدن می ارزد

    علی سعادت شایسته


  • :ship :sh :sad :rw :lm :lh :ht :hh :flr :bh :am

     

    کافه تنهایی

    آخرین دیدگاه‌ها

    عاشقانه

    بایگانی شمسی

    دلنوشته ها

    باهمدیگه
    کافه تنهایی ، قدم رنجه فرومودید